«اولین گاو»؛ ضد وسترن کلی رایکارد

«اولین گاو» ساخته کلی رایکارد مثل بسیاری از فیلم‌های مستقل و جمع و جور و کم هزینه (لو باجت) آمریکایی در مراسم اسکار امسال نادیده گرفته شد. هرچند این نادیده گرفته شدن تا حد زیادی قابل فهم است چرا که این نوع فیلم ها مطلقاً از جنس فیلم‌های به اصطلاح “اسکار پسند” نیستند و با ذات مراسم اسکار بیگانه‌اند. رایکارد گفته است که دوست ندارد با فیلم‌هایش مثل یک رقابت ورزشی برخورد شود: “من اهمیتی به جایزه‌ی اسکار نمی‌دهم. اصلا نمی‌توانم این مراسم را تماشا کنم. از دید من، آن‌ها خجالت‌آورند – غرق شدن در پول و این جور چیزها.”

فیلم‌های رایکارد درباره طبقه کارگر آمریکایی و افراد حاشیه ای و فرودست و تلاش آنها برای بقا در جامعه سرمایه داری است. پس زمینه فیلم‌های او نیز جوامع کوچک شهری یا محیط‌های بکر روستایی و دست نخورده و دشت‌های وسیع و جاده‌ها است. به همین دلیل قالب وسترن، قالب مناسبی برای بیان تم‌های مورد علاقه او و گرایش‌اش به نمایش رابطه انسان، طبیعت و حیوانات است اما به جای درگیری و کشمکش های بیرونی، تاکید روی لحظه های زندگی روزمره و زمان های مرده است.

 شخصیت‌های رایکارد برای دستیابی به زندگی بهتر تلاش می کنند اما اغلب ناموفق‌اند و همانند شخصیت‌های «اولین گاو»، سرنوشت‌ تراژیکی دارند. رایکارد نشان داده که به عنوان یک زن همان قدر که شناخت دقیقی از دنیای زنان و تمایلات آنها دارد(«برخی زنان»، «رودخانه گرس» و «وندی و لوسی»)، با دنیای مردان نیز بیگانه نیست و به همین دلیل فضای وسترن گونه فیلم‌های «راه میان بر میک» و «اولین گاو» به شدت باورپذیر است. رفاقت‌های مردانه، از تم‌های اصلی فیلم‌های رایکارد است اما او به شدت مراقب است که به دام سانتی مانتالیسم این‌گونه فیلم‌ها نیفتد و از رمانتیک شدن فیلم‌هایش می‌پرهیزد. «لذت قدیمی» با اینکه درباره رفاقت دو مرد و تنهایی آنها در میان جنگل‌های اورگون است و قابلیت این را دارد که تعبیرهای همجنس‌خواهانه از آن بشود اما رایکاردبه آن سمت نمی‌رود و تنها بر دوستی دو مرد بدون نمایش تمایلات جنسی آنها تکیه می‌کند.

«اولین گاو»، پلات ساده ای دارد و با رویکرد مینی مالیستی رایکارد ساخته شده اما به رغم روایت ساده و مینی مالیستی و ریتم کندش، فیلم جذاب و پرکششی است. با اینکه رایکارد، تمرکزش را بیشتر روی جنبه‌های سبکی و بصری فیلم گذاشته اما از پرداختن به شخصیت‌ها و نیازهای آنها غافل نیست هرچند فیلم، اطلاعات زیادی درباره کوکی (مرد آمریکایی) و کینگ لو (مرد چینی) به ما نمی‌دهد اما سادگی حضور آنها در فیلم، شیوه زندگی و دوستی صمیمانه بین آنها ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به سرنوشت آنها علاقمند می‌سازد.

«اولین گاو» با اینکه برخی نشانه‌های آیکونیک فیلم‌های وسترن مثل کابوی‌ها، شکارچی‌ها و سرخپوست‌ها را دارد اما عین «راه میانبر میک»؛ یک وسترن متعارف و کلاسیک نیست بلکه از الگوهای ژانر وسترن آشنازدایی می‌کند. نه اسبی هست و نه هفت تیرکشی. دو شخصیت اصلی فیلم حتی هفت تیر هم ندارند و از جنگ سرخپوست‌ها و سفیدپوست‌ها هم خبری نیست. روایت با مقدمه‌ای کوتاه در عصر مدرن آغاز می‌شود. پیدا شدن اسکلت‎های دو مرد که در کنار هم دراز کشیده و مرده‌اند، در جنگل اورگون به وسیله یک زن، حادثه‌ محرکی است که از طریق فلاش بک ما را به درون روایت زندگی و مرگ این دو در گذشته می‌برد.

آشپز جوانی به نام کوکی که با گروهی از شکارچیان خز سفر می‌کند، تصادفا با مرد چینی مهاجری که به خاطر کشتن یک مرد روسی تحت تعقیب است مواجه شده و او را پنهان می‌کند و اینگونه دوستی عمیقی بین آنها شکل می‌گیرد. آنها برای بقا، از مهارت کوکی در آشپزی استفاده کرده و بیزینس کوچک و موفقی راه می‌اندازند که پختن کیک‌های شیری و فروش آن به اهالی روستا است اما برای این کار از شیر گاوی که متعلق به تاجری انگلیسی (چیف فاکتور) است می دزدند. گاو، تنها گاو منطقه اورگون است و این نیز ضد کلیشه بسیاری از فیلم های وسترن است که در آنها معمولاً گله‌های گاو، جزئی از فضای داستان است. اما «گاو» در اینجا به عنوان نمادی از سرمایه و ابزار تولید مطرح است و به اعتقاد جرمی ریفکین، نویسنده کتاب «ورای گوشت»، تصادفی نیست که واژه “cattle” به معنی گله گاو  “capital” به معنی سرمایه، در زبان لاتین از یک ریشه اند. گاو، همانند یک کارخانه، محصولات مختلفی تولید می‌کند، از  شیر و ماست و پنیر گرفته تا گوشت و چرم. به گفته مارکس در کاپیتال؛ هیچ چکمه‌ای بدون چرم گاو بوجود نمی‌آید. حالا کوکی و کینگ لو، با دست درازی به شیر گاو تاجر انگلیسی  و در پیش گرفتن یک زندگی انگلی (درونمایه مشترک با فیلم «انگل» بانگ جون هو)، سرمایه او را به خطر انداخته و مستوجب مجازات‌اند همان گونه که در «وندی و لوسی»، لوسی به خاطر دزدیدن غذای سگ اش از یک فروشگاه، به وسیله پلیس دستگیر می شود. در آنجا نیز یکی از کارکنان فروشگاه می گوید: “مسئله غذا نیست بلکه باید از او سرمشقی برای دیگران ساخت.” سرقت کارگر از سرمایه دار، ضد ارزش‌های اخلاقی پذیرفته شده جامعه سرمایه داری و شاید هر جامعه دیگری است و گناهی نابخشودنی و مستحق مجازات است. اما اخلاق سرمایه‌داری همیشه با منطق بقای همه طبقات جامعه نمی‌خواند. در عصر رکود اقتصادی و در شورش‌های خیابانی ضد سرمایه داری لندن و نیویورک دیدیم که چگونه پابرهنه‌ها و گرسنه‌ها، بانک‌ها و فروشگاه‌ها را غارت کردند.

طبیعت و حیوانات (سگ، اسب و گاو) از عناصر آشنای فیلم‌های کلی رایکارد‌اند. شعری که از ویلیام بلیک، شاعر انگلیسی در آغاز فیلم آورده شده، نشان دهنده این علائق رایکارد است، استعاره‌ای از جوهر هستی و راز بقا: “پرنده به آشیانه، عنکبوت به تنیدن تار و انسان برای بقا به دوستی” نیاز دارد. رابطه انسان با طبیعت (رودخانه، جنگل، کوهستان و دشت) در کارهای کلی رایکارد یادآور این رابطه در فیلم‌های جیا ژانکه است، با همان تم‌های انسانی و ضد سرمایه‌داری و ریتم آرام که هماهنگ با ریتم طبیعت است.همینطور رویکرد مینی مالیستی رایکارد در روایت و سبک پردازی نیز شباهت زیادی به رویکر ژانکه دارد به ویژه در استفاده هر دو از برداشت بلند و قرار دادن آدم‌ها در لانگ شات‌ها و فضاهای خالی یا قاب‌هایی که خطوط عمودی درختان یا ستون‌ها و نوری که از لای آنها می‌تابد این قاب‌ها را هاشور می‌زند. مکث‌های طولانی دوربین روی درختان و شاخ و برگ‌ها و در و دیوار کلبه چوبی و ایجاد وقفه در مسیر روایت نیز بیانگر گرایش فتوژنیک و آبستره رایکارد است.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

fourteen − ten =