دفاعیه سینمایی پولانسکی

نقدی بر فیلم «افسر و جاسوس»

محمدسعید خزایی

رومن پولانسکی چند ماه قبل در مصاحبه با «پاریس مچ» بیان کرد: «من آن هیولایی که رسانه‌ها ادعا می‌کنند، نیستم». این جمله شاید بهترین باب برای ورود به دنیای فیلم «افسر و جاسوس» باشد. غیظ جاری در جدیدترین ساخته پولانسکی نتیجه پایمال شدن حقوق اولیه انسان‌هایی بی‌گناه در سراسر تاریخ است. اعمالی خلاف شرف و انسانیت که همواره به مدد واژه‌های بزرگی همچون میهن، امنیت ملی و مصلحت توجیه می‌شوند. فیلم بیش از آن‌که قصد داشته باشد 12 سال از زندگی پرهیاهو و عجیب دریفوس را به تصویر بکشد، سعی دارد به آن پایان‌بندی اخلاق‌گرایانه برسد. در بخش پایانی، سرهنگ پی‌کار که بر صندلی وزارت تکیه زده، زیر سنگینی بار همان واژه‌هایی که پیش‌تر در نظرش مردود بودند، چشمان سردش را بر روی حقوق دریفوس می‌بندد و فیلم‌ساز با نمایی درشت از سلاح شکسته دریفوس و موسیقی هولناک الکساندر دسپلا، استمرار و التهاب مسئله مورد بحث‌اش را در وجودمان میخ می‌کند.

پولانسکی در این فیلم به خوبی می‌داند از مسئله‌ای به قدمت تاریخ حرف می‌زند، به همین خاطر سعی می‌کند جلوه‌های بصری «افسر و جاسوس» به آثار کلاسیک شباهت داشته باشند، اما این سینماگر لهستانی با فاصله گرفتن از شخصیت‌پردازی به سبک سینمای کلاسیک سعی دارد از مردان قصه‌اش قهرمان نسازد. سکانس متراکم آغازین فیلم شباهت‌های غیرقابل انکاری به نقاشی «خائن: تنزل رتبه آلفرد دریفوس» دارد، اما پولانسکی در فیلم خود سعی کرده تمام آن نشانه‌های وطن‌پرستانه را حذف و به شکل قابل‌قبولی عناصر التهاب و تیرگی پروسه اجرای حکم –برای تاکید بر نادرستی آن- را جایگزین کند. اگر این ریزه‌کاری‌های بصری نبود، احتمالا خیلی زود از دیالوگ‌های بعضاً شعارگونه شخصیت‌ها خسته می‌شدیم و حتی ممکن بود تماشای نیمه دوم فیلم ملال‌آور شود. اما همین نمودهای بصری چیرگی قدرت، مقام و مکان‌ها بر شخصیت‌های خشک داستان است که به «افسر و جاسوس» ارزش می‌بخشد. سیطره محیط بر آدم‌ها –خصوصا در محیط‌های بسته-، تاریکی بیش از حد و نماهای پر کنتراست و به تصویر کشیدن درب اتاق‌های مقامات به مثابه دروازه‌هایی گران‌قیمت و غیرقابل نفوذ، همگی به تقویت این اتمسفر مضمحل کننده کمک کرده‌اند تا هنگامی که فیلم قصد دارد برخلاف نمونه‌های میهن‌پرستانه ساخته شده بر اساس ماجرای دریفوس به تقطیع فضای آن روزهای فرانسه بپردازد، صرفا با حرف‌های شعاری فیلم‌ساز مواجه نباشیم و نمود عینی آن‌ها را در جای جای فیلم پیدا کنیم. مثلا بهره‌گیری از سبک نورپردازی امپرسیونیستی در به تصویر کشیدن چهره‌ها سبب شده با صورت‌هایی عمدتاً تاریک و نیمه تاریک مواجه شویم که تنهایی آن‌ها را بازتاب می‌دهد. چندان اغراق‌آمیز نیست اگر بگوییم پولانسکی با وسواسی نقاشانه اکثر نماهای فیلم را خلق کرده و در این راه موسیقی و تدوین دو بازوی اصلی او در رسیدن به هدف مطلوبش بوده‌اند.

ماحصل شخصیت‌های گرفتار در ناملایمات زندگی فیلم‌های نیمه تاریخی پولانسکی، یعنی «تس» و «پیانیست» به همراه شخصیت‌های مملو از سوءظن آثار تریلر اخیرش سبب شده او بداند برای تاثیرگذاری بیشتر پیام‌های اجتماعی-اخلاقی فیلمش نیازمند پروتاگونیستی فاقد صفات مرسوم فیلم‌های تریلر-تاریخی است و همین سبب شده مخاطب بیشتر از اینکه سعی کند از کم و کیف زندگی شخصی ژرژ پی‌کار سر در بیاورد، در پی همراهی با او برای فهم ماجرای دریفوس و پرده‌اندازی از ظلم سازمان‌یافته علیه اقلیت‌ها باشد. ما دقیقا نمی‌فهمیم پی‌کار، یهودی‌ستیز است یا نه و هنگامی که این نوع برخورد به دور از جانب‌داری و عمق برای شخصی‌ترین مسائل زندگی پی‌کار نیز در نظر گرفته می‌شود، عملا با شخصیتی غیرقابل نفوذ همراه هستیم که هم‌ذات‌پنداری بیننده را برنمی‌انگیزد و کاملا فدای انتقال مفهوم غالب بر اثر است. حتی معشوقه او نیز چندان میلی به همراهیش ندارد و در فصل خواستگاری، سعی می‌کند به سبک “دوری و دوستی” به رابطه‌اش با پی‌کار ادامه دهد. البته چنین سبک شخصیت‌پردازی سبب شده یک کاریزمای قابل‌قبول به شخصیت اصلی اعطا شود، اما در کنار او شخصیت‌ها و سکانس‌هایی را داریم که زیر بار چنین سردی نابود می‌شوند و به‌سادگی می‌توان آن‌ها را از فیلم حذف کرد. همین امر باعث شده فیلم در نیمه دوم کمی خسته کننده شود و همانند یک مقاله در ویکی‌پدیا به دنبال سرهم کردن اتفاقات دادگاه‌های دریفوس باشد و ظرافت‌های داستانی به کل نادیده گرفته شوند. اما فیلم در این بخش‌ها نیز همچنان خوش رنگ و لعاب باقی می‌ماند و به خوبی قادر است بیننده را در فضای متعفن و متراکم دادگاه‌ها حبس کند.

«افسر و جاسوس» چند باری سعی می‌کند وظیفه روایت و پیش‌برد داستان را به شخصیت‌های دیگری به غیر از پی‌کار، همچون امیل زولا محول کند که در تمامی این موارد شکست می‌خورد؛ زیرا ساختمان این فیلم براساس یک شخصیت محوری شکل گرفته که سعی دارد توجه مخاطب را تنها به پیام‌های جاری در فیلم و قاب تاسف‌برانگیز پایانی معطوف کند. در نتیجه این تغییر راوی سبب شده با چند پارگی در روایت و از نفس افتادن ماجرا در فصل‌های پایانی مواجه باشیم.

جدیدترین –و احتمالا آخرین- ساخته پولانسکی مملو از ریزه‌کاری‌ها و بازیگوشی‌های بصری است که همگی در خدمت فضاسازی، پیشبرد داستان و خلق شخصیتی مناسب برای چنین فیلمی هستند. از همان اتاق خواب شلخته پی‌کار بگیرید که نمود درون چند پاره اوست و تقابلی آشکار با کاریزمایش دارد تا پرداخت به مصلحت‌اندیشی مقامات در فضاهایی جلوه‌فروشانه که اندک ارزشی برای سرنوشت قربانیان تصمیم‌هایشان قائل نیستند. «افسر و جاسوس» را می‌توان دفاعیه پولانسکی در مقابل تاخت و تاز پایان‌ناپذیر رسانه‌ها بر ماجرای رسوایی اخلاقی-جنسی او به شمار آورد. شاید جدیدترین روایت از زندگی دریفوس چندان احساسی نباشد و کمی خسته کننده به نظر برسد، اما سعی دارد با بیان این مفهوم که همه افرادی که رسانه‌ها و جنبش‌ها هر روز تکه و پاره‌شان می‌کنند آن‌قدرها هم ناپاک و رذل نیستند، به بیننده گوش‌زد کند شاید بهتر باشد به‌جای دامن زدن به فضای حاکم و پذیرش پروپاگانداهای موجود، کمی به عمق داستان سفر کرده و از زاویه دید خودمان و به دور از جانب‌داری به اصل ماجرا نگاه کنیم.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

seventeen + one =