«نشان دادن رقص و بوسه در سینما گناه نیست»/گفتگو با جان ولزمن آهنگساز فیلم

پخش سریال «جاده‌ای به اونلی»(سریالی که در ایران با عنوان «قصه‌های جزیره» پخش شد) در دهه هفتاد و جمعه شب‌ها، در فضای محزون سال‌های بعد از جنگ با آن موسیقی تیتراژ طرب انگیزش، با گذشت زمان تبدیل به بخشی از خاطره جمعی مردم ایران شد، هرچند این مجموعه با سانسور و قلع و قمع زیاد از صدا و سیمای ایران پخش شد. سال‌ها بعد نسخه اصلی این سریال به زبان اصلی‌ از طریق دوست عزیزی مثل یک گنج به دستم رسید. با اینکه موسیقی این مجموعه با روح زمانه آن روزها همراه نبود اما تماشاگر را به وجد می‌آورد. آهنگساز این مجموعه جان ولزمن (John Welsman) کانادایی بود که موسیقی نیمی از اپیزودهای این سریال خاطره انگیز را ساخت. او ده بار برای این سریال نامزد دریافت جایزه سالانه جمینی کانادا شد که چهار بار موفق به دریافت این جایزه شد. ولزمن همچنین موسیقی اپیزودهایی از سریال علمی تخیلی منطقه گرگ و میش را ساخت. با ولزمن درباره کارهایش و رویکردش به موسیقی فیلم گفتگو کرده‌ام.

چه شد که تصمیم گرفتید موسیقی فیلم بخوانید؟ در کالج شاخه موسیقی فیلم را انتخاب کردید یا به طور تجربی کار حرفه‌ای‌تان را شروع کردید؟

از ده سالگی تصمیم گرفتم که موزیسین بشوم. شیفته موسیقی بودم و به آموختن پیانو و گیتار پرداختم. یکی از دوستان خوبم در دوره دبیرستان، کوین سالیوان، مشغول ساخت فیلمی بر اساس داستان «درخت کاج» هانس کریستین اندرسن بود. این اولین فیلم او و نخستین موسیقی فیلم من بود و اساساً ما با هم آن را درست کردیم. به نوعی اتفاق مسرت بخشی بود، آهنگسازیِ اولین فیلمم و روند ساخت آن را دوست داشتم. سال ۱۹۷۹ بود و این همکاری منجر به کارهای بعدی‌ام در سینما شد و کمی بعد کوین تهیه کنندگی مجموعه «آن شرلی» و فیلم‌های تلویزیونی دیگر را بر عهده گرفت و من موسیقی تعدادی از اولین فیلم‌های او را ساختم. بعد هم تولید فیلم «جاده‌ای به اونلی»(قصه‌های جزیره) پیش آمد و کوین مرا برای ساختن موسیقی نیمی از اپیزودها استخدام کرد.

هنگام ساختن موسیقی فیلم آیا بر اساس تم کلی فیلم کار می کنید یا بر مبنای ریتم و حال و هوای هر صحنه آن را می سازید؟

بعد از چند دیدار اولیه با کارگردان یا تهیه کننده، رویکرد من معمولا آهنگسازی بر اساس تم‌های اصلی فیلم است. این تم‌ها قطعات اصلی موسیقی فیلم را می‌سازند و بله، برای ساختن موسیقی صحنه‌های تکی فیلم، به ریتم و لحن آن صحنه‌ها نگاه می‌کنم و واریاسیون مختلف را بر اساس همان تم‌های اصلی‌ می‌سازم. از آنجا که صحنه‌ها متنوع‌اند و یکی پس از دیگری می‌آیند، هدف معمولا حفظ پیوستگی و انسجام در کلیت موسیقی متن فیلم است.

بسیاری معتقدند که یک موسیقی فیلم خوب، موسیقی‌ای است که ملودی آن در ذهن تماشاگران فیلم بماند و آنها سال‌ها بعد از تماشای فیلم همچنان آن را زیر لب زمزمه کنند مثل موسیقی فیلم «پدرخوانده» که نینو روتا ساخت یا موسیقی فیلم «کازابلانکا» ساخته مکس استاینر. به نظر شما مهمترین ویژگی‌های یک موسیقی فیلم خوب چیست؟

خب، با وجود این که فکر می‌کنم اثرگذار بودن یک قطعه از موسیقی متن فیلم در ذهن تماشاگر آن طور که شرح دادی می‌تواند اتفاق خوشایندی باشد، مطمئن نیستم که این برای همه فیلم‌ها شدنی باشد. بستگی به حال و هوا و ماهیت فیلم دارد. فکر می‌کنم قطعات موسیقی فیلم فوق العاده‌ای داریم که زمزمه کردن‌شان زیر لب شدنی نیست یا تم ملودیک به یاد ماندنی ندارند. به نظرم تم‌های جان ویلیامز برای فیلم «توریست اتفاقی»(فیلمی به کارگردانی لارنس کاسدان محصول سال ۱۹۸۸) و «بیگناه» (به کارگردانی آلن جی پاکولا و محصول سال ۱۹۹۰) که هر دو را دوست دارم، کمتر در طبقه بندی ملودی‌های به یاد ماندنی قرار گرفته‌اند اما یک موسیقی فیلم فوق العاده با تمام نقاط دراماتیک فیلم هماهنگ است و دقیق روی آن صحنه‌ها تاکید می‌کند اما اگر خیلی زمخت باشد احتمالا شکست می‌خورد و اگر خیلی لطیف باشد هم همین طور. یک قطعه موسیقی خوب فیلم معمولا به عناصر قوی‌ای نیاز دارد، مثل ملودی، هارمونی و ریتم و کنترپوان خوب! عنصر کانتر ملودی( یا ملودی فرعی و زیرین) ممکن است به عنوان ملودی اصلی در موسیقی فیلم ظاهر شود یا نشود اما در تجربه شنونده از آن موسیقی، نقش مهمی ایفا می‌کند.

هم برای فیلم‌های سینمایی موسیقی ساخته‌اید و هم برای مجموعه‌های تلویزیونی. تفاوت آهنگسازی فیلم سینمایی با سریال چیست؟

تفاوت چندانی نمی‌کند اما بله یک تفاوت وجود دارد. موسیقی فیلم‌ها، معمولا یک خط موسیقی یا قوس موسیقایی طولانی‌تر و نیز قطعات موسیقی بلندتری دارند اما موسیقی برای تلویزیون می‌تواند متغیرتر باشد و با فواصل کوتاه‌تر شروع و تمام شوند.

در مورد همکاری‌تان با کوین سالیوان و مجموعه «جاده ای به اونلی»(قصه‌های جزیره) برایم بگویید. این سریال برای مردم ایران بسیار نوستالژیک است. اگرچه از زیر تیغ سانسور گذشت، چندین اپیزودش حذف شد، سکانس‌هایی که کم هم نبودند سانسور شدند و دیالوگ‌های زیادی از آن تغییر کردند.

بله همانطور که گفتم من و کوین در تمام دوران دبیرستان همکلاسی بودیم و هر دوی‌مان در گروه کنسرت برای مدت ۵ سال نوازنده بودیم و دوستان خوبی برای هم شدیم. ما به یک رویکرد مشارکتی در ساخت موسیقی فیلم رسیده بودیم به ویژه وقتی برای تم‌های اصلی آهنگسازی می‌کردیم. کوین واقعا موسیقی را خوب درک می‌کرد و همیشه نگاه هوشمندانه‌ای به موسیقی داشت. ما با خواندن فیلم‌نامه یا تماشای راش‌های اولیه فیلم و صحبت زیاد در مورد داستان شروع می‌کردیم و تصورات او درباره اینکه موسیقی چگونه باشد یا چه احساسی در شنونده باید ایجاد کند و بعد که مدتی به تنهایی کار می‌کردم، معمولا چند تا انتخاب برای او داشتم. او به دقت گوش می‌داد و ما با هم صحبت می‌کردیم و او پیشنهاد می‌داد که اینجا را کم کن، اینجا را زیاد کن، تا این که بعد از بده بستان‌های زیاد به جایی می‌رسیدیم که هر دو از ماده اصلی کار راضی بودیم. البته چون صحنه به صحنه کار می‌کردم، آن تم‌های اصلی در زیرمتن موسیقی فیلم قرار می‌گرفت. خیلی خوش شانس بودم که در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی فوق العاده‌ای کار کردم، «جاده‌ای به اونلی» نقطه عطف مهمی برای رشد کاری‌ام به عنوان یک آهنگساز بود، آهنگسازی برای ۱۸ اپیزود ارکستری. کار فرسایشی اما خلاقانه‌ای بود. وقتی در مورد علاقه مخاطبان ایرانی نسبت به سریال می‌گویی برایم توجه برانگیز است. همین‌ها را از مردمانی که در اروپای شرقی بزرگ شده‌اند شنیدم. از این که می‌شنوم این سریال و موسیقی‌اش در زمانه‌ای که نیاز بود روحیه مخاطبانش را بالا برده برایم خوشایند است اگرچه باورش برایم سخت است که چنین سریال خانوادگی عاشقانه و سرگرم‌کننده‌ای سانسور شده است. گوناگونی فرهنگ‌های مختلف در جهان شگفت انگیز است. تصور اینکه مقامات یک کشور تصمیم بگیرند که مردم آن نباید همچین داستانی را ببیند برایم بی‌اندازه عجیب است.

اپیزود عاشق شدن هتی کینگ و نامزدی‌اش با سایمون تریمین حذف شد و همین طور اپیزودی که سارا استنلی با بوث پسر کشیش که به تازگی وارد جزیره شده‌اند قرار عاشقانه می‌گذارند و اولین بوسه‌اش را تجربه می‌کند و هر سکانسی که بوسیدن را به تصویر می‌کشید چون حکومت ایران با بوسیدن و رقص مساله دارد. اپیزود Enter Prince Charming را به خاطر دارید؟ تفاوتی که بین زیستِ یک شهروند ایرانی و کانادایی وجود دارد به وسعت کهکشان به نظر می‌رسد.

جالب است که خط به خط قصه و شخصیت‌ها و روابط‌شان را به خاطر داری ولی لطفا یادت باشد که من آهنگ تمام قسمت‌ها را ننوشتم، من ۴۵ اپیزود از ۹۰ اپیزود را کار کردم برای همین تمام خطوط قصه را به خاطر نمی‌آورم. آهنگ قسمت Enter Prince Charming  را من ساختم. وقتی از سریال «جاده ای به اونلی»(قصه‌های جزیره) به عنوان یک مجموعه عاشقانه خانوادگی صحبت می‌کنم واضح است که از دریچه چشم فرهنگ کانادا که در آن بزرگ شدم به آن نگاه می‌کنم. تو از واقعیت سانسور دولتی برای من می‌گویی که با بوسیدن و رقصیدن مشکل دارد. اگرچه حالا بهتر می‌فهمم که چه حکومت سخت گیری داشتید که سریالی مثل «جاده ای به اونلی» را سانسور می‌کرده. هرچند هنوز فهمش برایم دشوار است. به تصویر کشیدن روابط انسانی، هسته روایت سینمایی است. به تصویر کشیدن یک عمل انسانی شبیه رقصیدن، خیلی طبیعی است- آدم‌ها با ریتم یک موزیک با هم تکان می‌خورند. نشان دادن رقص و بوسه در سینما گناه نیست.

با هیچ کدام از عوامل مجموعه «جاده ای به اونلی» در ارتباط هستید؟ شخصیت مورد علاقه‌تان در این سریال که بود؟ این مجموعه بارها از تلویزیون کانادا بازپخش ‌شد. هیچ وقت دوباره سریال را تماشا کردید؟

نه، با آن‎ها دیگر در تماس نیستم. برای مدت کوتاهی سدریک اسمیت(دایی الک) را در استخری می‌دیدم که در آن جا شنا می‌کردم و این شانس را داشتیم که با هم گپ بزنیم، بیشتر در مورد موسیقی که عاشقش بود. دوباره این مجموعه را تماشا نکردم. برای من مربوط به زمان و مکانی بود که دوره‌اش تمام شده و احساس نیاز نکردم که دوباره به آن دوره برگردم. شخصیت مورد علاقه‌ام اُلیویا بود. قلب گرم و پر محبتی داشت اگرچه می‌توانست جوش بیاورد به ویژه وقتی که خواهر بزرگش هتی کینگ زیاد بهش سخت می‌گرفت.

منبع الهامتان برای این ساخت موسیقی این سریال چه بود؟

بیشتر موسیقی اونلی از موسیقی سنتی جزایر بریتانیایی به ویژه ایرلند و اسکاتلند الهام گرفته شده. آلبوم زیبایی از آهنگ‌های اسکاتلندی با صدای کنت مک کلر خواننده تنور وجود داشت که من و کوین به دلایلی به آن‌ها علاقه مند شدیم. آن موسیقی روح زیبایی داشت که ما برای ملودی، لحن و هارمونی مدام بهش رجوع می‌کردیم. موسیقی وان ویلیامز و آرون کاپلند نیز برایم الهام بخش بود.

برای ساخت موسیقی فیلم، در ذهن‌تان به ارکستر های بزرگ فکر می‌کنید یا ارکسترهای کوچک مجلسی؟

انتخاب تعداد اعضای ارکستر اغلب به واسطه بودجه موسیقی دیکته می‌شود اما بله، اندازه و وسعت بعضی از سریال‌ها نیازمند اجرای ارکسترال بزرگ‌تری است اما بقیه به ارکسترهای کوچک‌تری مثل ارکستر مجلسی نیاز دارند. اونلی معمولا در هر اپیزود نوزده نوازنده داشت. شش ویولن، سه ویولا(آلتو)، دو ویولنسل و یک کنترباس، فرنچ هورن، فلوت، ابوا/ کُرآنگله(هورن انگلیسی)، کلارینت و باسون(فاگوت)، پیانو و هارپ. گاهی اوقات ما چند ساز زهی و هورن اضافی به کار می‌گرفتیم. بسیاری از موسیقی‌فیلم‌های دیگر من یا با ارکسترهای زنده بزرگتر اجرا شدند یا با استفاده از ابزار الکترونیکی ضبط شدند که برای حجم بالای ارکستری مناسب بود.

از آهنگسازانی که روی کار حرفه‌ای تان تاثیر گذاشتند برایم بگویید. چه از میان کلاسیک‌ها و چه در میان موزیسین‌هایی که موسیقی فیلم کار می‌کردند؟

چند تا از آن‌ها را بالاتر اسم بردم اما برندی نیومن یقینا برای من الهام بخش بود. همین طور المر برنستین(آهنگساز فیلم «کشتن مرغ مقلد»). نخستین صفحه‌های موسیقی جیمی هندریکس سلیقه موسیقی من نوجوان را به هم ریخت و بروس کاکبرن که اولین صفحه‌هایش که موسیقی مودال و احساسی بودند تاثیر زیادی روی من گذاشت.

هفت اپیزود ورسیون جدید «منطقه گرگ و میش»(Twilight Zone) را بین سال‌های ۱۹۸۸-۱۹۸۹ ساختید. تفاوت کار شما با موسیقی ساخته برنارد هرمان در نسخه اصلی چه بود؟

ممکن است حرف من کفر تلقی شود اما من هرگز موسیقی فیلم‌های هرمن را با دقت مطالعه نکردم. برای الهام گرفتن یک سی دی تلفیقی از قطعات «منطقه گرگ و میش» ساخته افرادی چون جری گلداسمیت و مکس استاینر که هرمن هم در آن بود را پیدا کردم و گوش دادم. در ساخت موسیقی برای اپیزودهایی که کار می‌کردم، تلاشم بر این بود که به یک نوع مرموز و غریب بودن موسیقی اپیزودهای نخستین برسم و اغلب از یک سازبندی مشابه موسیقی فیلم ارژینال اپیزودهای قبلی استفاده کردم. برای یکی از اپیزودها، از تکنیک آهنگسازی ۱۲ نتی)سریالیسم یا دُدِکافونی( استفاده کردم که به نتیجه منحصربه فردی ‌انجامید اما هرگز دوباره از آن استفاده نکردم!

موسیقی بعضی فیلم‌ها آزاردهنده و گوش خراش است و فیلمسازانی تعمدا از موسیقی فیلم استفاده نمی‌کنند. چگونه به توازن درست در این مورد می‌رسید؟

خب، قبول دارم که موسیقی‌های مختلفی برای فیلم‌های مختلف به تعداد فیلم‌ها و فیلمسازان وجود دارد. در کارم می‌خواهم بگویم فقط آن چه از نظر موسیقایی نیاز دارم معمولا بدون جلب کردن توجه زیاد به موسیقی به دست می‌آید. اگر یک فیلم، خوب ساخته شده باشد، موسیقی، هر از گاهی فقط برای افزایش احساسات لازم است یا اینکه به شکل کنتر پوان از آن استفاده شود، تا جنبه‌ای از داستان را بیان کند که پیشتر در فیلم نبوده. من همیشه هر جا لازم بوده برای حفظ ظرافت در کارهای موسیقی فیلمم تلاش کرده‌ام. خوشحالم که پشت صحنه کار می‌کنم تا به ارتقای تجربه مخاطب از فیلم کمک کنم و همچنین خوشحالم که وقتی فیلم دارد خوب کار می‌کند، کارم آنقدر توی چشم نمی‌آید.

چهره جهان در مقایسه با سال‌هایی که کار هنری‌تان را شروع کردید تغییر کرده. مرگ هزاران نفر بر اثر ویروس کرونا، جنگ در بالکان، جنگ خاورمیانه و اوکراین. این تغییرات شگرف در کار هنری‌تان چگونه منعکس می‌شود؟

موافقم، شیوا، از آن زمانی که کارم را شروع کردم جهان خیلی تغییر کرده اما تصور نمی‌کنم که شنونده بتواند هیچ کدام از آن تغییرات اجتماعی را که در کار من بازتاب یافته بشنود. من یک قطعه موسیقی را منحصرا برای فیلم می‌سازم. خودم را در داستان و زبان فیلم غرق می‌کنم و ضرورتا هر عامل بیرونی را نادیده می‌گیرم. با این حال باور دارم که می‌توان صدای تغییرات تکنولوژیکی در طول زمان را در طنین قطعات موسیقی‌ام شنید. قطعات موسیقی امروزه در مقایسه با ۱۹۸۰مدل کاملا متفاوتی درک می‌شوند.

مسئولیت هنرمندی که در کشوری دموکراتیک زندگی می‌کند در قبال مردم کشوری غیردموکراتیک که تجربه رنج و فقر و خشونت را دارند و مخاطب آن هنرمندند چیست؟ اساسا در چنین سناریویی هنر وظیفه‌اش چه می‌تواند باشد؟ و هنرمند الزاما باید فعال سیاسی باشد؟

سوال خیلی جالبی است. فکر می‌کنم باید میان یک هنرمندی که آثار مستقلی را خلق می‌کند و کارش بازتاب دیدگاه اوست و هنرمندی که آثارش بخش جدایی ناپذیر یک کار سمعی بصری بزرگ‌تر است تمایز قایل شوم. اگرچه دوست دارم خودم را به عنوان یک هنرمند درنظر بگیرم اما من بیشتر یک صنعت گرم. من سفارش می‌گیرم تا یک قطعه موسیقی در خدمت نیازهای یک فیلم بسازم. به عنوان یک هنرمند، معتقد نیستم که حتما باید یک فعال سیاسی باشم. به عنوان یک انسان که شانس این را داشتم که در کشور فوق العاده‌ای مثل کانادا به دنیا بیایم، یقینا احساس مسئولیت می‌کنم که به آن‌هایی که در مقایسه با من از شانس کمتری برخوردار بودند به هر شکلی که بتوانم کمک کنم و این شامل فعالیت سیاسی هم می‌شود البته در حیطه‌هایی بیشتر از بقیه.

چندی پیش، شروین حاجی پور برای آهنگ «برای» برنده جایزه گرمی شد. تم این آهنگ بر اساس توییت‌های زنان و مردان ایرانی برای جنبش «زن زندگی آزادی» است. نظرتان در مورد این قطعه چیست؟

تم‌ این ترانه واقعا قوی است و جالب است که با مخاطبانش در سراسر جهان توانسته ارتباط برقرار کند. به نظر می‌رسد بیشتر از یک میلیون بازدید کننده داشته! تعجب نمی‌کنم، به خاطر ماهیت تکرار شونده ملودی و ماهیت زنجیرگونه تم‌اش که به هم وصل است، همین طور صدا و اجرای زیبای شروین. یعنی تمام عناصر درست کنار هم جمع شدند. و همچنین موضوع ترانه که فریاد و التماس است. از مدلی که ترانه از دقیقه دوم فضایش عوض می‌شود خیلی خوشم آمد.

 فیلم ایرانی که دیدن آن تاثیر ماندگاری روی‌تان گذاشته باشد به خاطر دارید؟

شیوا، واقعا دلم می‌خواست جوابم این نبود اما هیچ کدام از فیلم‌های تحسین شده ایرانی را در دهه‌های گذشته ندیدم. باید جبران کنم و بروم فیلم‌ها را ببینم!

تجربیات شخصی‌تان از عشق، روابط و جدایی‌ها  چه تاثیری روی موسیقی‌تان گذاشته است؟

۴۵ سال است که با همسرم زندگی شادی دارم پس برای جواب دادن به این سوال باید خیلی به عقب برگردم.وقتی آن سال‌ها آهنگ می‌ساختم قطعا آن آهنگ‌ها تحت تاثیر عشق و روابط عاشقانه بودند چه خوب و چه بد! همیشه راحت می‌توانستم قطعات ملانکولیک بنویسم اما مطمئن نیستم که به خاطر تجربه در داشتن روابط بود یا نه. بیشتر آدم‌ها می‌گویند که من آدم خیلی خوش بینی هستم، مثبت و شاد اما برای ساخت موسیقی فیلم نمی‌دانم چطور حس ملانکولیک و غم انگیز بالا می‌رود.

وقتی به گذشته کاری‌تان نگاه می‌کنید چه احساسی دارید؟ افسوسی هم هست یا راضی هستید؟

خیلی خوش شانس بودم که در دوره‌ای مطرح شدم که بودجه‌های خوبی برای تولیدات تلویزیونی در کانادا وجود داشت که به من اجازه داد مرتب با ارکستر زنده در استودیوهای بزرگ در تورنتو کار کنم. من برای آهنگسازی برای فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و سریال‌های مختلف استخدام شده‌ام و این تنوع همیشه با یک نوع خلاقیت جالب همراه بوده و از طریق جوایز زیادی که یا برنده شدم یا نامزد شدم، می‌دانم که از حمایت همکارانم در این رشته برخوردار بوده‌ا‌م. پس باید بگویم نه، واقعا پشیمان نیستم. بسیار خوشحالم که با تعدادی از هنرمندان و نوازندگان موسیقی فوق العاده کار کرده‌ام. عالی بود که فرصتی برای همکاری با نوازندگان سمفونی لندن در استودیوهای «ابی رود» یا «ایر لندن» داشتم اما به نظر می‌رسد که احتمالاً برای دفعه بعد باید مدتی صبر کنم!

در حال حاضر روی موسیقی یک فیلم یا سریال کار می‌کنید؟

 در حال حاضر روی هیچ موسیقی برای تلویزیون یا فیلم کار نمی‌کنم – من باعث این وقفه نبودم. به نظرم این اتفاقی است که افتاده اما همچنان به کار خلاقه خودم ادامه می‌دهم و الان دارم با همسرم چری کمپ روی آلبومی از آهنگ‌های او کار می‌کنم. این پروژه مدت کوتاهی به خاطر کرونا عقب افتاد اما دوباره از سال قبل شروع کردیم و حالا در حال تکمیل آن هستیم. ما در اوایل دهه ۱۹۸۰ آلبومی را برای کانادا WEA ضبط کردیم که در واقع نوعی بازگشت به آن چیزی است که دهه‌ها قبل شروع کرده بودیم. یک تجربه بسیار ارزشمند بود، اینکه در خلق موسیقی آزادی داریم و مجبور نیستیم به کسی جواب بدهیم که آیا این موسیقی به درد می‌خورد یا نمی‎‌خورد و البته هنوز نیاز به پرداخت بیشتر دارد. یک روند طولانی است اما بسیار لذت بخش است.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

20 − 8 =