گفتگو با ماتئو گارونه درباره اقتباس از «پینوکیو»

«بخشی از پینوکیو درون من است»

ترجمۀ رضا حسینی

ماتئو گارونه با فیلم جنایی «گومورا» (2008) که به عنوان یکی از واقع‌گراترین فیلم‌های گنگستری تاریخ سینما تحسین شد، در سطح بین‌المللی درخشید و جوایز متعددی از جمله جایزه بزرگ جشنواره کن را برنده شد. اولین فیلم انگلیسی‌زبان او فانتزی ترسناک «قصه قصه‌ها» (2015) و فیلم قبلی‌اش درام انتقامی «مرد سگی» (2018) هم در جشنواره کن به نمایش درآمدند و این دومی جایزه بهترین بازیگر مرد را برنده شد. اقتباس زنده جدید گارونه از «پینوکیو» که در سینمای ایتالیا (پیش از شیوع کرونا و تعطیلی‌ها) روی پرده رفت و با استقبال تماشاگران روبه‌رو شد، تغییر مسیر این فیلم‌ساز مؤلف را نشان می‌دهد که این بار به‌عمد یک فیلم خانوادگی جریان اصلی ساخته است که همچنان مهر شخصی او را بر خود دارد. گارونه در این باره می‌گوید: «با توجه به فیلم‌های قبلی‌ام شاید تصور می‌شد این «پینوکیو» هم فیلمی تیره‌وتار یا خشن خواهد بود؛ اما در عوض، فیلمی سبک و روشن است که همه می‌توانند آن را ببینند. «پینوکیو» پس از نمایش در جشنواره برلین 2020 در پانزده رشته از جوایز دیوید دی دوناتلو 2020 (معادل جوایز اسکار در ایتالیا) نامزد شد و دست آخر پنج جایزه فنی را برنده شد. گفت‌وگوی کوتاهی را که پیش رو دارید، نیک ویوارِلی برای سایت «ورایتی» انجام داده است.

کارلو شاتریان، دبیر هنری جشنواره فیلم برلین 2020، در مراسم رونمایی و معرفی فیلم در برلیناله به این موضوع اشاره کرد که شما هم به نگاه کارلو کلودی و کتابش وفادارید و هم این‌که فیلمی کاملاً شخصی خلق کرده‌اید. از ارتباط شخصی‌تان با کتاب بگویید.

این داستان با تمام کودکان سراسر جهان ارتباط برقرار می‌کند و حاوی میل به آزادی و گریز از قواعد و قوانین است؛ و همین طور سستی و ضعف در برابر وسوسه‌ها. در مورد من، از کودکی با پینوکیو هم‌ذات‌پنداری می‌کردم. وقتی هم بزرگ شدم زندگی مرا به ژپتو بدل کرد چون پدر کودکی شدم که برای خودش یک پینوکیوی کوچک است. از این لحاظ او برای من یک نمونه تمام‌وکمال بوده است. پس در سال‌های اخیر فرصت مطالعه پینوکیو را با دیدن بچه‌ام به دست آوردم، این‌که چه‌طور به من دروغ می‌گوید، و این‌که چه‌طور تلاش می‌کند خودش را از بند محدودیت‌ها و موقعیت‌های پیچیده و دشوار رها کند. هسته فیلم من یک قصه عشق پدروپسری فوق‌العاده است و این‌که چه‌طور بچه از گناهانش رها می‌شود. بنابراین فکر می‌کنم به هر دو شخصیت اصلی فیلم نزدیک بودم. بخشی از پینوکیو درون من است و توأمان حس‌وحال ژپتو را خیلی خوب درک می‌کنم.

«پینوکیو» به‌وضوح «جریان اصلی»ترین فیلم کارنامه شماست. با محدودیت‌های خاصی روبه‌رو بودید؟

من با روبرتو (بنینی) همکاری کردم که قطعه‌ای از تاریخ سینمای ایتالیا است. او بجز این‌که هم بازیگر است و هم کارگردان، از دنیای «پینوکیو» سر برآورده است، از فرهنگ روستایی منطقه توسکانی. پس ممکن بود ژپتویی بهتر از این هم پیدا کنم؟ سوای این‌ها، او طبع کمدی ذاتی دارد و به من کمک کرد راه‌حل‌هایی از این جنس پیدا کنم. بله، او مشهورترین بازیگر سینمای ایتالیا است و گرایش طبیعی‌ای به سینمای بدنه یا همان جریان اصلی دارد. با وجود این، وقتی سر صحنه بودم، دائم فکر می‌کردم بچه‌ها هر صحنه را چه‌طور تجربه می‌کنند. هدفم این بود که فیلم را ساده نگه دارم و روبناهای روشنفکرانه را کنار بگذارم؛ و سعی کنم خط مستقیمی به سمت احساسات تماشاگران را دنبال کنم. این فیلم برای من در مقام کارگردان، رشد بزرگی بود.

چه‌طور توانستید بنینی را پس از هفت سال غیبت به سینما برگردانید؟

من همیشه او را ستوده‌ام. بر حسب تصادف، در زمان حضورم در جشنواره کن با فیلم «مرد سگی» / Dogman، او را ملاقات کردم و بازی با ایده ایفای نقش پدر ژپتو آغاز شد. زمانی که موضوع کمی جدی‌تر شد، به دفترش در روم رفتم و تصویری را با خودم بردم که با هنرمند مفهومی‌ام، پیئترو اِسکولا، آماده کرده بودیم؛ ایده من درباره شخصیت ژپتو بود که شمایلی کاملاً جدید را هم برای او داشت. با خودم گفتم: «یا این خطر را می‌پذیرد یا بهتر است این ماجراجویی آغاز نشود. باید به هم اعتماد کنیم.» وقتی روبرتو تصویر را دید، خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. او گفت: «این پدربزرگ من است!» این‌جا بود که او واقعاً شیفته ایده و فیلم شد.

جرمی تامس تهیه‌کننده در جایی اشاره کرده است که «پینوکیو» با این‌که جلوه‌های ویژه زیادی دارد، اما در اصل یک «فیلم هنری ایتالیایی» است. چه‌طور با همکاری مارک کولیر (متخصص چهره‌پردازی برنده اسکار بریتانیایی) روی شمایل شخصیت اصلی کار کردید و آن را چنین خلق کردید؟

نقش پینوکیو را فدریکو ایلاپی هشت‌ساله بازی کرد که هر روز باید سه ساعت چهره‌پردازی را تحمل می‌کرد تا به پسری ساخته‌شده از چوب بدل می‌شد. فکر می‌کنم این اولین فیلم زنده‌ای است که پینوکیوی آن از چوب ساخته شده است. شما وقتی تصمیم می‌گیرید فیلمی مثل «پینوکیو» بسازید، می‌دانید که احتمالاً خطرناک‌ترین وظیفه‌ای را بر عهده می‌گیرید که هر کارگردان یا تهیه‌کننده‌ای می‌تواند با آن مواجه شود. کل بخش مربوط به خلق شخصیت‌ها و طراحی‌شان، طولانی و پیچیده بود. ما آزمون و خطاهای زیادی انجام دادیم و به‌تدریج تصویر و دنیای‌مان شکل گرفت. به فرض آن‌که کلودی یک شاهکار نوشته، خوش‌حال بودم که به اثر اصلی وفادار باقی بمانیم، و خیلی تلاش کردیم برای بازنمایی پینوکیو. یکی از ظریف‌ترین و حساس‌ترین موارد درباره این شخصیت، بجز بینی، لبخندش بود. پینوکیو شخصیتی است که می‌خندد. او خیلی سرزنده و سرشار از زندگی است؛ اما از آن‌جایی که از چوب ساخته شده است، خندان او کار آسانی نیست. این یکی از مهم‌ترین چالش‌های ما بود. به خاطر دارم که اولین آزمایش را در لندن انجام دادیم که جواب نداد؛ چون بیش از حد تاریک بود؛ و او شیرینی پینوکیوی فیلم را نداشت. برای همین مجبور شدیم از اول شروع کنیم که تقریباً دو ماه زمان برد و کار کشید به روز اول فیلم‌برداری. پس من خطر بزرگی کردم که تصمیم گرفتم روزی که پینوکیوی جدید به سر صحنه می‌رسد فیلم‌برداری را آغاز کنیم. با خودم گفتم: «مثل تولد پسرم خواهد بود.» و خوش‌بختانه پسری بود که بلافاصله عاشقش شدم.

 

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

five × 3 =