خون به پا می شود

 

درباره فیلم «خون شد» مسعود کیمیایی

اگر این اصل را بپذیریم که هر فیلم یک فیلمساز صاحب سبک، اصول فرمال ویژه خود را بنا می کند و برای درک درست آن فیلم باید به اصول فرمال آن توجه کرد، قطعا بهتر می توانیم با سینمای مسعود کیمیایی و دنیای او کنار بیاییم. بسیاری از اصول فرمال فیلم های کیمیایی درواقع قراردادهایی است که او از قبل با تماشاگران فیلم هایش گذاشته است. اینکه مثلا قهرمان فیلم های کیمیایی، اصولاً فردی عدالت خواه است و برای اجرای عدالت، هرگز به پلیس و قانون متوسل نمی شود و معمولاً خودش اجرای عدالت را به عهده می گیرد. اگر تماشاگر فیلم های کیمیایی با این قرارداد آشنا باشد دیگر نمی پرسد که چرا قیصر یا فضلی برای مجازات کسانی که به خواهرش تجاوز کرده اند، به کلانتری شکایت نمی کند و خود با چاقو آنها را از پا درمی آورد. یا اینکه کیمیایی خیلی از الگوهای روایی و بصری ژانرهای وسترن یا سینمای گانگستری و نوآر را در فیلم هایش به کار می گیرد و اگر بیننده فیلم هایش با این گرایش و رویکرد سینمایی ایشان اشنا باش هرگز از حضور اسب در خیابان های تهران در فیلم رد پای گرگ و یا نوع لباس ادم ها در فیلم سرب یا حکم که یاداور فیلم هایی چون صورت زخمی یا پدرخوانده است دچار حیرت نمی شود.

 تماشاگر فیلم خون شد نیز اگر با سینمای کیمیایی و عناصر سبکی ان اشنا باشد قاعدتا مشکلی در فهم ان نخواهد داشت و با درنظر گرفتن هنجارهای بیرونی و درونی فیلم های کیمیایی می تواد انتظارات فرمال خود را بر این اساس بنا می کند لذا پرسیدن اینکه چرا فضلی و مرتضی در خون شد اینگونه رفتار می کنند یا اینکه این همه چاقوکشی و خون ریزی در فیلم چه معنایی دارد کار بیهوده ای است.

با این مقدمه می پردازم به فیلم «خون شد».

اگر بخواهیم با معیارهای واقع گرایانه و یا قراردادهای متعارف و دستمالی شده فیلم های به ظاهر اجتماعی سینمای ایران با «خون شد» مواجه شویم، آن را فیلمی بی منطق و آشفته خواهیم یافت. بنابراین اعتقاد من این است که با منطق سینمای آیینی کیمیایی و اصول زیبایی شناختی ویژه اش باید با فیلم های او مواجه شد.

 «خون شد» تا حد زیادی ادامه «قیصر» است و ارجاع های داستانی و تصویری زیادی به آن دارد همانطور که وجود عناصر و شمایل های تصویری و صوتی مثل چاقو یا ضرب زورخانه، به مجموعه ای از فیلم های کیمیایی و شمایل های آن ارجاع می دهد. «خون شد» اما کامل تر و مدرن تر از قیصر است و این مدرنیسم را باید در ساختار روایی فیلم و سبک بیانی آن جستجو کرد. «قیصر» در زمان خود یعنی در اواخر دهه چهل که ساخته شد، فیلمی مدرن و موج نویی بود اما امروز فیلمی کلاسیک محسوب می شود و این خصلت بسیاری از فیلم های مدرن و حتی آوانگارد سینما از جمله فیلم هایی مثل «همشهری کین» و «سال گذشته در مارین باد» است که به رغم مدرنیسم آشکارشان در دهه چهل و پنجاه، امروز به عنوان آثار کلاسیک تاریخ سینما از آنها یاد می شود.

«خون شد»، هرچند از نظر تماتیک و سبکی، یادآور «قیصر» است اما خیلی پیشروتر از آن است. پیشرو بودن آن در وهله اول مربوط به رویکرد متفاوت کیمیایی به شخصیت های زن های فیلم است. به اعتقاد من زن ها پیش از این در فیلم های کیمیایی، تا این حد صدا نداشته اند و حقوق مسلم خود را در دنیای مردانه ای که فیلم های او بنا می کنند، فریاد نزده اند. از نامادری بگیر تا فاطی و شراره، همه این زن ها، تمام عمرشان زیر سلطه مردان خانواده بوده اند و حالا نیز این پسران و برادران غیور خانواده اند که باید آنها را از فقر و اعتیاد و فحشا و آوارگی برهانند و به آغوش گرم خانواده برگردانند.

علاوه بر این، «خون شد» برخلاف «قیصر» و فیلم های دیگر کیمیایی، فیلمی اپیزودیک است که به شیوه فیلم هایی مثل «خشت و آینه» روایت می شود. در درون پیرنگ اصلی که تلاش دو برادر(فضلی و مرتضی) برای آزادکردن سند خانه پدری از دست مشتی دلال است، خرده ییرنگ هایی مثل داستان فاطی و شراره نیز وجود دارد که همه، پیرامون تم اصلی فیلم یعنی اعاده حیثیت خانوادگی و حفظ وحدت خانواده (یادآور «پدرخوانده» کاپولا) شکل گرفته و تنیده می شوند.

در «قیصر»، تماشاگر، از همان آغاز فیلم با انبوهی از اطلاعات درباره شخصیت قیصر و برادرش، خان دایی، و ماجرای تجاوز به خواهر قیصر از طرف برادران آب منگل مواجه می شد اما در «خون شد»، کیمیایی، اطلاعات داستانی را به شیوه فیلم های مدرن، بصورت قطره چکانی در اختیار مخاطب قرار می دهد. فیلم، به سبک فیلم های نوآر، با نمایی اکسپرسیونیستی از سایه فضلی بر دیوارهای شهر در دل شبی تاریک شروع می شود و با نمایی مشابه پایان می یابد. دایره ای روایی که شروع آن، آرام و پر رمز و راز است اما چشمان پر خون و نگاه های بی قرار و پر خشم فضلی و وضعیت پریشان خانه پدری، خبر از وقوع رویدادهایی هایی سهمناک و خونین می دهد. خانه در «خون شد» مثل «خانه پدری» عیاری، مفهومی نمادین دارد. خانه ای که در نبود فضلی و مرتضی، بنیان و شیرازه آن از هم پاشیده و سند مالکیت آن به یغما رفته و ساکنان آن آواره شده اند و حالا دو برادر سعی دارند با خشونت و چنگ و دندان و ریختن خون های زیاد، آن را به وضعیت نرمال برگردانند.

عدالت خواهی و آنارشیسم فضلی، همچون دیگر قهرمانان کیمیایی، دستاوردها و تاوانی سنگین دارد و کمترین هزینه آن، زخمی شدن و خنجر خوردن از پشت است. دنیای کیمیایی، دنیایی آیینی است و با معیارهای واقع گرایانه نباید با آن مواجه شد. همه چیز به سبک فیلم های وسترن یا نوآر یا ژانر سامورایی، به شکل آیینی برگزار می شود. از شیوه معرفی و ورود شخصیت های اصلی به قصه گرفته تا شیوه نشستن، راه رفتن، دیالوگ گفتن، نگاه کردن و چاقو کشیدن و جنگیدن و زخمی شدن و به زانو درآمدن و دوباره برخاستن و در دل تاریکی شب گم شدن، همه جنبه ای آیینی دارد. کیمیایی، خشونت، را به شیوه سم پکین پا، ملویل، کوروساوا و «تاکه شی کیتانو»، آیینی کرده و به شکل باشکوهی برگزار می کند. اگر این قرارداد و فرمول ساده فیلم های کیمیایی را نفهمیم، هرگز نمی توانیم این میزان و حجم زیاد از خشونت، چاقوکشی و خونریزی در فیلم «خون شد» را باور کنیم.

کیمیایی، استادانه، تم های موردعلاقه اش مثل رفاقت، برادری، وفاداری، انتقام و خیانت را در بافت روایی فیلمش قرار می دهد و زیبایی شناسی فیلمش بر اساس این مفاهیم ساخته می شود. شاید مفاهیمی چون غیرت و عِرق خانوادگی، احترام به پدر و مادر، دفاع از خواهر(ناموس) و پشتیبانی از برادر و رفیق به هنگام تنگدستی، گرفتاری و درگیری، مفاهیم و ارزش هایی سنتی و کهنه باشند که با ارزش های جهان مدرن و زندگی معاصر همخوانی نداشته باشند اما کیمیایی، با تاکید بر این ارزش ها، و دراماتیزه کردن آنها، همچون همه مولفان بزرگ سینما، اصول سینمای تالیفی و شخصی خود را بنا می کند.

استفاده از مونتاژ غیرتداومی در صحنه ای که فاطی، گذشته اش را مرور می کند و تصورات ذهنی مرتضی که ناشی از جنون مقطعی اوست به ویژه در صحنه تیمارستان، و پرداخت انتزاعی و گروتسک سکانس دارالمجانین با دسته جاز دیوانه ها و رقص آدم های مجنون، برخی عناصر فرمال اند که در سینمای کیمیایی تازگی دارند. به اعتقاد من برخلاف شخصیت فضلی، شخصیت مرتضی در فیلم، خوب پرداخت نشده و ابهام زیادی درباره گذشته او، علت جنون اش و موقعیت خانوادگی اش وجود دارد. «خون شد» تا حد زیادی برگرفته از رمان سه جلدی کیمیایی یعنی «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ» است و پیرنگ کلی و رویدادهای آن و بسیاری از شخصیت های اصلی فیلم از جمله فضلی، مرتضی، آقاخان(پدر)، فاطی و شراره از دل این رمان بیرون آمده اند. شاید فشرده کردن رمان و تبدیل آن به فیلم که با حذف بخش های بسیار مهمی از رمان همراه بوده باعث شده که شخصیت مرتضی به درستی به فیلم منتقل نشود.  سکانس درگیری نهایی و خونین فیلم در بنگاه معاملات ملکی نیز بسیار شلوغ و آشفته است و با پرداخت جزئی نگر و مینی مالیستی کیمیایی و روح آیینی فیلم های او همخوانی ندارد هرچند کیمیایی لوکیشن بنگاه را که دارای سقفی بسیار کوتاه است، هوشمندانه انتخاب کرده است. جایی که فضلی برای ورود به آن مکان باید در برابر صاحب بنگاه سرخم کند و تحقیر شود و این باعث فوران خشم و کینه در دل فضلی می شود.

      کیمیایی همانند ملویل، در انتخاب بازیگر، لباس و رفتار بازیگرانش وسواس شدیدی دارد و با دقت عمل می کند. سعید آقاخانی، با گام های سنگین، چهره سخت، نگاه نافذ، رفتار با وقار و خونسردی اش، یادآور حضور درخشان بهروز وثوقی در فیلم های کیمیایی است. بدون شک «خون شد»، بخشی از انرژی و قدرت دراماتیک خود را مدیون بازی چشمگیر و به یاد ماندنی سعید آقاخانی است. سعید، دوست و همکلاسی من در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و بر روی یک نیمکت می نشستیم. او استعداد زیادی در صدا سازی و تقلید صدای دیگران داشت و می دانستم که روزی بر صحنه تئاتر خواهد درخشید اما هرگز تصور نمی کردم روزی او را در نقش مردی ببینم که فیگور، نگاه و اجرای سینمایی اش با بزرگ ترین بازیگران سینمای ایران برابری کند.

کیمیایی با «خون شد»، خون تازه ای را در رگ های بی خون سینمای امروز ایران می ریزد.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

15 − eight =