مارگریتا ماتسوکو: «هیچکس بهتر از گایا (لیلا) نمیتواند درک کند که در این مسیر چه تجربههایی را پشت سر گذاشتیم.»
مارگریتا ماتسوکو، در نخستین تجربهی بازیگری خود در برابر دوربین ساوریو کوستانزو، خوش درخشید و نگاهها را به خود جلب کرد. در این گفتوگو، از روند انتخابش برای نقش النا در سریال «دوست نابغۀ من»، تجربهی اولین حضورش در مقابل دوربین، چالشهای ایفای نقش این شخصیت و برنامههای آیندهاش در دنیای بازیگری سخن میگوید:
روند انتخاب شما برای نقش النا در سریال «دوست نابغه من» چگونه بود؟ آیا فرآیند انتخاب زمانبر و چندمرحلهای بود؟
پروسهی انتخاب من واقعاً سریع و غیرمنتظره بود. در روز آخر، بدون آنکه چیزی دربارهی داستان بدانم، تنها به این دلیل که همهی همکلاسیهایم برای تست رفته بودند، من هم شرکت کردم. هرگز تصور نمیکردم دوباره با من تماس بگیرند، بهویژه چون تا آن زمان هیچ تجربهی بازیگری نداشتم. اما یک ماه بعد تماس گرفتند و به مادرم گفتند: «مارگریتا در میان ده نامزد نهایی است و باید در تست دیگری با کارگردان شرکت کند.» بنابراین به رم رفتم و با ساوریو کوستانزو ملاقات کردم. تست بازیگری سه ساعت طول کشید و در پایان او گفت: «تابستان امسال برنزه نشو، چون بهنظرم تو بهترین گزینه برای این نقش هستی.»

اولین صحنهای که مقابل دوربین بازی کردید، چه بود؟ آیا تجربهی استرسزایی بود؟
بهخوبی یادم است اولین صحنه در خانهی النا فیلمبرداری شد؛ جایی که خانم الیویرو (معلم النا) به والدینش میگوید او باید به مدرسهی متوسطه برود و والدینش از این موضوع خشمگین میشوند. برخلاف انتظار، کاملاً آرام بودم — در برابر دوربین احساس راحتی میکردم، شاید چون عوامل سریال مثل خانوادهام بودند و فضایی پر از آرامش و حمایت ایجاد کرده بودند.
کدام یک از بازیگران «دوست نابغه من» نزدیکترین دوست شما شد؟
پیش از آغاز فصل نخست، همهی بازیگران جوان پنج ماه را صرف تمرین صحنههای مهم کردیم. این زمان به ما کمک کرد تا یکدیگر را بهتر بشناسیم و دوستی واقعی میانمان شکل بگیرد. تقریباً با همه صمیمی بودم، اما بیشتر وقت خود را با گایا (لیلا) و فرانچسکو (نینو) میگذراندم.
در سریال، نقش زنی جوان و مادری متأهل را ایفا کردید که پیچیدگی زیادی دارد. بزرگترین چالش شما در این نقش چه بود؟
شاید عجیب به نظر برسد، اما کنترل همزمان خانه و خانواده واقعاً برایم دشوار بود. باید همزمان با پیترو بحث میکردم، بچهها را آرام میکردم و مسئولیتهای خانه را بهعهده میگرفتم — درست مثل مادران واقعی. از سوی دیگر، النا درگیر افسردگی و بحران عمیقی نسبت به زندگی و کارش بود، و من واقعاً این حس را تجربه میکردم. گاهی احساس میکردم از پسش برنمیآیم، اما حمایت کارگردان و تهیهکنندگان باعث شد اعتمادبهنفسم حفظ شود.
آیا پس از بازی در این سریال تحصیلات خود را ادامه دادید؟
بله، در طول فیلمبرداری دبیرستانم را به پایان رساندم. سپس یکی دو سال را صرف تبلیغ فیلم دیگری که در آن بازی کرده بودم (چیارا) و کمی استراحت کردم تا بفهمم دقیقاً چه میخواهم. اخیراً تحصیل در رشتهی علوم ارتباطات با گرایش سینما و تلویزیون را آغاز کردهام.

چه برنامهای برای آیندهی بازیگری خود دارید؟
واقعاً دوست دارم مسیر بازیگری را ادامه بدهم، اما عجلهای ندارم. فقط ۲۲ سال دارم و میخواهم زندگی را مثل هر دختر جوان دیگری تجربه کنم و نقشهایی را انتخاب کنم که واقعاً با من هماهنگ باشند. تا امروز فرصت داشتهام دو زن بسیار قوی را بازی کنم، و در آینده هم مایلام نقشهایی از این جنس را ادامه دهم.
در دوران نوجوانی، مانند النا کتابخوان و درونگرا بودید؟
وقتی کوچکتر بودم، واقعاً شبیه النا بودم؛ عاشق کتابهای فانتزی بودم و بیشتر وقت آزادم را صرف خواندن میکردم. البته حالا با مشغلهی دانشگاه و کار، زمان زیادی برای مطالعه ندارم — جز فیلمنامهخوانی! فکر میکنم من و النا هر دو آدمهایی حساس هستیم و دنیا را با فاصلهای تأملبرانگیز نگاه میکنیم. با این حال، برخلاف النا که اغلب در حاشیه میماند، من سعی میکنم با چالشها روبهرو شوم و از حمایت دوستانم بهره ببرم.
با توجه به تنش میان لنو و لیلا در سریال، رابطهی شما با گایا در پشت صحنه چگونه بود؟
من و گایا در ابتدا اصلاً همدیگر را نمیشناختیم، بنابراین زمان زیادی صرف کردیم تا ارتباطی مشابه رابطهی لنو و لیلا بسازیم. هشت ماه را در هتلی در منطقهای دورافتاده از کازرتا گذراندیم و اغلب فقط با هم بودیم. ما شخصیتهای بسیار متفاوتی داریم، بنابراین همیشه با هم کنار نمیآمدیم، اما سعی کردیم چیزی را تحمیل نکنیم، چون احساس میکردیم این تفاوت به واقعیتر شدن رابطه شخصیت ها کمک میکند. من واقعاً گایا را تحسین میکنم — او بازیگری فوقالعاده است و هیچکس بهتر از او نمیتواند درک کند که در این مسیر چه تجربههایی را پشت سر گذاشتیم.



