عاشق آثار موراکامی هستم / گفت‌وگو با ارین نیمی لانگهرست، خالق ذهن و زندگی ژاپنی

پس از خواندن کتاب درخشان «ذهن و زندگی ژاپنی» اثر ارین نیمی لانگهرست، فرصتی برای گفت‌وگو با او فراهم شد. در این مصاحبه از طریق مرور خاطرات، تجربیات و دیدگاه‌های این نویسنده، به شناخت تازه‌ای از زندگی و فرهنگ ژاپنی و کودکی نویسنده در معبد تا هنر آشپزی ژاپنی می‌رسیم.

لطفاً درباره دوران کودکی و نوجوانی، محل تولد، و مسیر تحصیلی‌تان برایمان بگویید.

مادرم ژاپنی و پدرم انگلیسی است. من در لندن متولد شدم، اما کودکی‌ام را در ژاپن گذراندم تا اینکه اوایل نوجوانی به نیویورک نقل مکان کردیم. سپس در دانشگاه منچستر تحصیل کردم و مدرک انسان‌شناسی اجتماعی گرفتم. از آن زمان علاقه‌مند شدم درباره‌ی فرهنگ‌ها و سنت‌هایی که با آنها بزرگ شده بودم بنویسم.

پدربزرگ مادری‌تان یک پیرمعبد در ژاپن بود و شما دوران کودکی‌تان را در آنجا گذراندید و آن را زادگاه خود می‌دانید. می‌توانید درباره‌ی جالب‌ترین خاطرات و تجربیاتی که در کودکی داشته‌اید برایم بگویید؟

بخش مورد علاقه‌ی دوران کودکی‌ام در ژاپن، به‌ویژه وقتی که دختر کوچکی بودم، جشن‌های «شیچی‌گوسان» [1]است؛ آیینی که در آن کودکان لباس‌های سنتی می‌پوشند و در زیارتگاه مورد دعا و برکت قرار می‌گیرند.
در ژاپن آیین‌های سنتی بسیاری وجود دارد که هر یک به مناسبت گذر کودکان از مرحله‌ای از رشد برگزار می‌شوند. پسرم نخستین «هاتسومایری» [2]خود، یعنی زیارت معبد برای نیایش و طلب برکت را در صدمین روز پس از تولدش انجام داد و آن روز برای ما تجربه‌ای فراموش‌نشدنی بود.
چنین آیین‌هایی به کودکان حس ارزشمندی و محبت می‌بخشند، و من از اینکه می‌توانم این سنت‌ها را برای پسرم زنده نگه دارم و به او منتقل کنم، شاد و سپاسگزارم.

ارتباط شخصی شما با ژاپن و ریشه‌های آمیخته‌ی ژاپنی-انگلیسی‌تان چگونه بر نوشتار و درک شما از فرهنگ و سنت‌های ژاپنی تأثیر گذاشته است؟

از آن‌جا که نیمی انگلیسی و نیمی ژاپنی هستم، ریشه در هر دو فرهنگ دارم. با این حال، همین دوگانگی، نگاهی بیرونی نیز به هر یک از آن‌ها به من بخشیده است؛ نگاهی که به گمانم امکان می‌دهد هر دو فرهنگ را در بستر و معنای گسترده‌تری بازشناسی و درک کنم. ابتدا انگیزه‌ام برای نوشتن این بود که برخی چیزها برایم نادرست یا ناهماهنگ به نظر می‌رسید، اما اکنون از به اشتراک گذاشتن جنبه‌هایی از فرهنگ ژاپنی با دیگران لذت می‌برم. 

کتاب شما را واقعاً تحسین کردم. مفاهیم عمیقی را منتقل می‌کند و در عین حال سبک نوشتاری ساده و روانی دارد. چطور توانستید چنین تعادل ظریف و استادانه‌ای را در نوشته‌هایتان ایجاد کنید؟

خیلی ممنون! می‌خواستم همه‌چیز را به شکلی توضیح دهم که بدون اصطلاحات تخصصی و آکادمیک بوده و برای همگان قابل دسترس باشد؛ انگار که با دوستی صحبت می‌کنم، نه این که در کلاس درس دانشگاه نشسته باشم یا مشغول خواندن متنی سنگین و علمی باشم. 

یکی از زیباترین وجوه کتاب شما، مفهوم «کاجو فوگتسو» [3]است که بر اهمیت تجربه‌ی زیبایی طبیعت برای درک عمیق‌تر خود تأکید دارد. می‌توانید بیشتر درباره‌ی این مفهوم و ارتباط آن با نوشته‌هایتان توضیح دهید؟

فکر می‌کنم بودن در طبیعت یکی از سریع‌ترین و ساده‌ترین راه‌ها برای رسیدن به حالتی از ذهن‌آگاهی است، اما در عین حال زیباست، چون مدام در حال تغییر و تحول است، درست مثل ما انسان‌ها.همچنین فکر می‌کنم این به ما یادآوری می‌کند که فراتر از خودمان بیندیشیم، به حفاظت و نگهداری از محیط‌زیست کمک کنیم و آن را بدیهی ندانیم.

در بخشی جذاب از کتاب‌تان به عبارت ژاپنی «ایوانو گا هانا» [4]اشاره کرده‌اید که به معنی «سکوت طلاست» است. در برنامه‌ی روزانه‌تان زمانی برای سکوت اختصاص می‌دهید؟

من روزانه مدیتیشن می‌کنم و به کارهایی علاقه دارم که زمان‌بر هستند. برای مثال، به جای کتری برقی، از کتری روی اجاق استفاده می‌کنم. شاید این موضوع پیش‌پاافتاده به نظر برسد، اما بعضی کارها را می‌توان با عجله انجام داد، ولی نمی‌توانیم همیشه این‌گونه زندگی کنیم؛ باید تعادل پیدا کنیم.من یک سگ بسیار پر سر و صدا و یک نوزاد دارم، بنابراین باید عمداً زمانی برای سکوت پیدا کنم، وگرنه احتمالاً دیوانه می‌شوم!

به نظر شما مهم‌ترین درس‌هایی که می‌توان از فرهنگ ژاپنی آموخت، چیست و چگونه می‌توان این درس‌ها را در زندگی روزمره، به‌ویژه در دوران دشوار، به کار برد؟

من فکر می‌کنم مفهوم «وابی سابی»، یعنی یافتن زیبایی در نقص‌ها، و همچنین سنت‌هایی که گذر زمان را نشان می‌دهند (مثل مراسم چای یا گل‌آرایی)، به ما کمک می‌کنند تا انعطاف‌پذیر باشیم، از مصرف‌گرایی بیش از حد دوری کنیم و به حفظ ارزش‌ها پایبند بمانیم.

در نوشته‌هایتان، غذا نه‌فقط بخشی از زندگی روزمره، بلکه حامل معنا و پیوند است. چگونه این عنصر می‌تواند مردم را به هم نزدیک‌تر کند و ارزش‌های ژاپنی مانند اوموتِناشی(مهمان‌نوازی) [5]و اوموییاری (همدلی) [6]را زنده نگه دارد؟

فکر می‌کنم غذا در بسیاری از فرهنگ‌ها مردم را به هم نزدیک می‌کند، اما روش‌های خاص سرو غذا در فرهنگ ژاپنی شاید یکی از مستقیم‌ترین روش‌ها برای نشان دادن اوموتناشی (مهمان‌نوازی) و اوموییاری (همدلی) باشد. به عنوان مثال، در وعده‌های اوماکاسه [7]یا کایسکی[8]، سرآشپز منوی غذا را تعیین می‌کند، اما آن را با ظرافت و همدلی آماده می‌کند؛ گویی خود را جای مشتری می‌گذارد و خواسته‌ها و نیازهای او را پیش‌بینی می‌کند.

سریال پرآوازه‌ی «اوشین» به قلمِ سوگاکو هاشیدا نوشته شده ؛ نویسنده‌ای که سه سال پیش در ۹۵ سالگی درگذشت. این مجموعه در ایران با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد. آیا در ژاپن نیز چنین محبوب و تحسین‌شده بود؟

در ژاپن هم سریال «اوشین» بسیار محبوب بود.

چقدر با فرهنگ و ادبیات ایران آشنایی دارید؟ جالب بود که در ابتدای یکی از فصل‌های کتاب‌تان، نقل‌قولی از مولانا آورده شده بود: «زخم، جایی است که نور از آن وارد وجودت می‌شود.»

به عنوان نویسنده‌ی حوزه‌ی غذا، دانش من درباره‌ی فرهنگ‌های دیگر معمولاً با خود غذا آغاز می‌شود.من آشپزی ایرانی را بسیار دوست دارم. همچنین در کودکی با سینمای موج نوی ایران آشنا شدم، چون خاله‌ام در آن زمان یک پارتنر ایرانی داشت، و مشتاقم دانش خود را در این زمینه عمیق‌تر کنم! مسیر آشنایی من با آثار مولانا از طریق نوشتن درباره‌ی سلامت و زندگی متعادل بود. در آثار مولانا چیزی وجود دارد که به شکلی جهانی جوهره‌ی تجربه‌ی انسانی را در بر می‌گیرد و حقیقتاً شگفت‌انگیز است.

آیا از آثار نویسندگان ژاپنی الهام گرفته‌اید؟ اگر چنین است، نویسندگان مورد علاقه‌تان چه کسانی هستند؟ به طور کلی چه نویسندگانی را بیشتر دوست دارید؟

من عاشق آثار هاروکی موراکامی هستم — یکی از دلایل اینکه پسرم را «هاروکی» نام گذاشتم، همین است (هرچند تنها دلیل نیست!). در حال حاضر از آثار سایاکا موراتا هم بسیار لذت می‌برم، و کتاب‌های (Butter باتر) اثر آساكو یوزوکی و ( Diary of a Void  دفترچه‌ی تهی) اثر اِمی یاگی را می‌خوانم.

در فیلم‌های ژاپنی، اغلب زنان به‌صورت سنتی و مطیع به تصویر کشیده می‌شوند. به نظر شما این تصویر تا چه حد با واقعیت زنان ژاپنی، به‌ویژه نسل جدید ژاپن، همخوانی دارد؟ آیا شاهد تغییرات چشمگیری در نقش زنان در جامعه ژاپن هستید؟
این کلیشه برایم خنده‌دار است ـ من از خانواده‌ای هستم که زنان در آن بیشترند و مطمئن نیستم که چنین تصویری تاکنون درباره‌ی ما صدق کرده باشد. به نظرم زنان، فوق‌العاده قوی و در عین حال چندوجهی‌اند. فکر می‌کنم، مانند بسیاری از نقاط جهان، زنان در حال مستقل‌تر شدن‌اند، اما هنوز کارهای زیادی باید انجام شود، همان‌طور که در بریتانیا هم چنین است.

تا چه حد با این گفته جرج برنارد شاو که «هیچ عشقی خالصانه‌تر از عشق به غذا نیست» موافقید؟ همچنین، چه سبک غذایی را بیشتر دوست دارید؟

من عاشق همه‌ی غذاها هستم. واقعاً غذای خاصی نیست که دوستش نداشته باشم. اما بیشتر از همه، غذاهایی را دوست دارم که با دیگران تقسیم می‌کنی و همچنین غذاهایی که «آهسته» به بشقاب می‌رسند: ترشی‌ها، خورشت‌ها، هرچه که باشد، اما با توجه و حوصله درست شده باشند. طرفدار غذاهای فست‌فودی نیستم، نه برای خودم و نه برای سیاره‌ی زمین.

اگر بخواهید یک غذای ژاپنی خوشمزه وِگَن معرفی کنید، چه غذایی را پیشنهاد می‌دهید؟

برای مراسم ازدواج‌مان در ژاپن، پدر و مادرهایمان را به رستورانی بردیم که توفو را در سیزده نوع مختلف سرو می‌کرد — سرخ‌کرده، بخارپز، آب‌پز — ساده و در عین حال بی‌نظیر.  حتماً باید امتحانش کرد.

آیا در حال حاضر روی کتاب جدیدی کار می‌کنید؟

کتاب بعدی‌ام، که امیدوارم به موضوع شیوه‌های فرزندپروری در ژاپن بپردازد، در دست نگارش است؛ هرچند هنوز در مراحل آغازین قرار دارد.

توضیحات:

[1] واژه‌ی «شیچی‌گوسان» به‌معنی «هفت، پنج و سه» است و به جشن سنتی‌ای اشاره دارد که برای دختران سه و هفت ساله و پسران پنج ساله برگزار می‌شود.

[2]Hatsumairi (初参り): به مراسم سنتی ژاپنی اشاره دارد که در آن نوزاد برای اولین بار، معمولاً در صد روزگی، به معبد برده می‌شود تا دعا و برکت دریافت کند.

[3] Kachou Fuugetsu (花鳥風月): مفهومی ژاپنی که به اهمیت تجربه و درک زیبایی طبیعت برای تأمل درونی و الهام گرفتن اشاره دارد.

[4] Iwano ga Hana (石の花): عبارت ژاپنی به معنای «سکوت طلاست»، که اهمیت سکوت و تأمل در زندگی روزمره را نشان می‌دهد.

[5] اوموتِناشی (Omotenashi) : روح ژاپنیِ مهمان‌نوازی که بر پیش‌بینی نیازهای دیگران و خدمت صادقانه، بدون انتظار پاداش، تأکید دارد.

[6]  اوموییاری (Omoiyari) :همدلی و درک احساسات دیگران؛ رفتاری بر پایه‌ی توجه، احترام و مهربانی متقابل.

[7]  اوماکاسه (Omakase) :سبک غذاخوری ژاپنی که در آن انتخاب و ترتیب غذا به سرآشپز سپرده می‌شود.

[8] کایسکی (Kaiseki) :مجموعه‌ای از غذاهای کوچک و هنرمندانه که با الهام از آیین چای و با تأکید بر فصل و زیبایی طبیعت سرو می‌شوند.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

18 − sixteen =