پرویز جاهد
جشنواره فیلم کن مهم ترین رویداد سینمایی جهان است و فستیوالی مهم تر و معتبرتر از کن نداریم که به سینمای هنری، غیرمتعارف، غیرتجاری و غیرهالیوودی بپردازد؛ البته جشنواره کن هم با برگزاری بیش از ۷۰ دوره، در گذر زمان تغییر کرد و با تغییر سلیقه و سیاست های برگزارکنندگان آن به سمت گرایشهای عامه پسندتر سوق پیدا کرد و از فستیوالی که تمرکزش روی سینمای آوانگارد و هنری بود به سمت سینمایی که جنبه عامتر و جذابتری داشته باشد حرکت کرد و روز به روز از اهداف اولیه اش دورتر می شود. بر اساس همین رویکرد است که فرش قرمز، حضور سلبریتیها، زرق و برق بیشتر، سلفی گرفتن و … در آن اهمیت بیشتری پیدا کرد تا جایی که امروز حاشیههای کن و کفش از پا درآوردن یک ستاره آمریکایی بر روی فرش قرمز اهمیت بیشتری از نمایش فیلمی مثل کتاب تصویر گدار در کن شده است و این از معضلات سینما در عصر فعلی است که سینمای هنری و اندیشمند و متفکرانه و دردمند نه تنها در فستیوال کن بلکه در کل جهان غریب و در حاشیه است.
سینمای ایران از سال های دور تا امروز، همیشه در جشنواره فیلم کن حضور فعالی داشته است. از زمانی که فیلم مستند- داستانی «طلوع جدی» احمد فاروقی قاجار و «شب قوزی» فرخ غفاری و غریبه و مه بیضایی در کن به نمایش درآمد تا سال های اخیر که فیلمسازان نسل جوان تر مثل جعفر پناهی، حسن یکتاپناه، بهمن قبادی و اصغر فرهادی در کن مطرح شدند و در واقع کن آنها را(جز فرهادی البته) جزو کشفیات خود به حساب می آورد و اساسا همین کشفهای استعدادهای جوان سینما از گوشه و کنار جهان، یکی از اهداف این فستیوال بوده و در یک دوره کن به کشفهایش افتخار میکرد؛ این که کن بتواند یک فیلمساز جهان سومی را که کسی فیلمهایش را ندیده و شناختی از سینمای آن کشور ندارد، سینمایی که جنبههای ناشناخته و اگزوتیک دارد و برای غربیها جذاب است را کشف کند. این کشفیات در یک دوره بیشتر جنبه استتیک داشت و وجه هنری فیلمها مطرح بود و گاهی از سرِ کنجکاویها و پارامترهای سیاسی بود اگر چه تفکیک این دو خیلی سخت است. با این حال می بینیم که در سال های اخیر توجه کن به سینمای ایران بیشترجنبه سیاسی داشته و وجه استتیک آن کمتر مطرح بوده. زمانی که عباس کیارستمی نخل طلای کن را گرفت، هیچ وقت به عنوان فیلمساز سیاسی در ایران و جهان مطرح نبود هرچند موضوع فیلمش که مربوط به خودکشی یک نویسنده و روشنفکر ایرانی بود، خود به خود امری سیاسی تلقی می شد اما آن زمان که «طعم گیلاس» در این جشنواره پذیرفته شد، کیارستمی نسبت به سینماگران هم نسل خودش مثل بهرام بیضایی یا مهرجویی که همیشه درگیر ممیزی و سانسور بودند، کمتر درگیر مسائل سیاسی بود و توجه جشنواره کن هم به او غیرسیاسی و بیشتر سینمایی بود. اما در سالهای اخیر توجه فستیوال کن و اغلب فستیوال های جهانی از جمله فستیوال برلین به سینمای ایران بیشتر مبتنی بر رویکرد سیاسی است.
البته که پذیرش هر فیلم در جشنواره کن مهم تر از کسب جایزه است و همین حضور در یکی از بخش های فستیوال کن خود یک امتیاز است. وقتی از بین دو تا سه هزار فیلم از سراسر جهان، تنها ۲۰ یا ۲۲ فیلم در بخش مسابقه پذیرفته میشود این خودش یک اعتبار برای آن فیلم و سازنده آن است و جایزه هم کسب کند اهمیت آن مضاعفتر میشود.
از این رو بابت این موفقیت به جعفر پناهی تبریک میگویم و خوشحالم که سینمای ایران همچنان در جشنواره معتبری مثل کن مطرح است اما خواسته قلبی من برای سینمای ایران این است که به حق واقعی خودش برسد و وجه سالم و درست آن مطرح شود نه سینمایی که اعتبارش را از ممنوعیت، ممیزی و محدودیت فیلمسازان میگیرد. امیدوارم شرایط سینما به گونهای شود که هیچ فیلمی صرفاً به خاطر شکستن خط قرمزها یا حاشیه های سیاسی پیرامون آن جایزه نگیرد. سینما نباید قربانی سیاست شود.