نگاهی به فیلم 1917 ساخته سم مندس
فیلم با بیدار کردن بلیک آغاز میشود- بلیک؟ بلیک بیدار شو!- و با دگرگونی اسکوفیلد از سفری که طی میکند به پایان میرسد. 1917 آمیخته است با ژانر، شالودهای از گیم واره و نگرش اسطورهای. آغاز فیلم همچون آغاز روایت در ایلیاد است، آغازی که هومر قهرمان خود آخیلوس را مورد خطاب قرار می دهد. اگر بپذیریم که نویسنده ایلیاد، اودیسه را نیز سروده باشد، اولیس یادآور قهرمان فیلم 1917 مندس(اسکوفیلد) میتواند باشد، قهرمانی که با او فیلم به اتمام میرسد.
آلمانها عقب نشینی کردهاند اما این یک نقشه استراتژیک است برای غافلگیری نیروهای سرهنگ مکنزی که ابتدای صبح قرار است حمله کنند. ژنرال ارینمور به واسطه تصاویر هوایی،آگاه از نقشه آلمانها به بلیک ماموریت میدهد که خود را به گردان «دوون» و سرهنگ مکنزی برساند. دلیل انتخاب بلیک توسط ژنرال این است که برادر بلیک در گردان دوم دوون است. بلیک، اسکوفیلد را بدون آنکه در تصمیم گیری شرکت کرده باشد انتخاب میکند تا همراه او برود، سفری که برای اسکوفیلد، نه به انتخاب او بلکه گویی نیروی سرنوشت انتخاب کرده است.
در نگاهم به فیلم 1917 تلاش میکنم کارکرد ژانر در بستر آیینی و ایدئولوژیک را بررسی کنم 1، سپس 1917 را با وجود پایبندی به الگوهای ژانر جنگ، فراتر برده و شالوده ای از نظام بصری و صوتی که حول محور فیلم تداعی کننده بازی های کامپیوتری(گِیم)است را مورد توجه قرار دهم. در انتها، دریافت مخاطب(تماشاگر) و کارکرد مؤلفههای مطرح شده را در فیلم مندس به پرسش خواهم کشید.
ویویَن سوبچَک(Vivian Sobchack)در مقاله «فیلم ژانر: اسطوره، آیین و درام اجتماعی» تمامی فیلمهای عامهپسند، وسترن، گانگستری و غیره را از نظر روایی همچون اسطوره قلمداد میکند. انسان به جای دور آتش نشستن در غار درون فضای تاریک سینما، شاهد روایت گویی داستانهای آشنا قرار میگیرد. از همان اوان پاگیری تولید عمده هالیوود، فیلم ژانر از این نظر از دیگر فیلم های داستانی متفاوت بوده که از الگوهای روایی مدوّن 2استفاده میکند، از شخصیتهای نوعی بهره میگیرد و به واسطه برخی فرمولها، کنش ها و تصویر پردازیهای مداوم]با تماشاگران[ رابطه برقرار میکند (توماس،200:1383). سم مندس در فیلم خود بازنمایی سفر اولیس را در شخصیت اسکوفیلد از جنس بریتانیایی-آمریکایی ساخته است.
من نمی توانم 1917 را از دو اثر هومر یعنی ایلیاد و اودیسه متمایز کنم، به طوریکه با خود می اندیشم همانطور که روایت در ایلیاد با آخیلوس پیش میرود در ابتدای فیلم 1917 نیز بلیک با انگیزهای شخصی(نجات برادر) آغازگر روایت(سفر) میشود تا نامه ژنرال را به سرهنگ مکنزی برساند و بعد از مرگِ بلیک ادامه این روایت با اسکوفیلد است، همچون اولیس که در سفر خود به یاد میآورد آن حیلهای را که برای تسخیر تروا به کار برد. اما در 1917 آنچه نزدیکی میکند میان اولیس و اسکوفیلد، ایده سفر است برای رسیدن به خانه که در روایت تعلیقی فیلم نمایان است.
تجربه فیلم ژانر، تجربهای آشناست که براساس توقعات تماشاگران بنا شده است، توقعاتی که نه به واسطه بدعت و تازگی، بلکه به مدد تکرار خیالی داستانهای آشنا اقناع می شوند(همان:201). با چنین نگرشِ ژانری میتوان حدس زد که فیلم با پایان ماموریت موفقیت آمیز اسکوفیلد و بلیک به اتمام خواهد رسید؛ هرچند کشته شدن بلیک خیلی اتفاقی و شوک آور در مخاطب تاثیر میگذارد. با مجموعه موسیقی، حرکت دوربین، برخورد اضطرابآمیز شخصیت در مکانها، آمیزهای از فرایند روانشناختی را در تماشاگر بر میانگیزد، فرایندی که ماحصل آن تعلیقی در روایت است که هیجانِ مخاطب از سفر اسکوفیلد تا رسیدن به گردان دوون را مد نظر قرار میدهد.
مؤلفه های بصری و صوتی 1917 – پلان سکانس های طولانی و موسیقی حماسی در پس زمینه فیلم براساس موقعیت های مکانی- یادآور بازی های کامپیوتری است، میتواند نکته جالب توجهی باشد که مندس برای نسلی که بازی های کامپیوتری (گِیم) را تجربه کردهاند، جنگ را با شیوه گیم بازنمایی میکند. زیرا همانطور که سوبچک اشاره کرده است تجربه فیلمِ ژانر منتقل کننده ارزشهای فرهنگی مقدس و هنجارهای اخلاقی ازلی و ابدیاند و عملاً بی هیچ دردسری به هریک از ما بینندگان، الگوهای رفتار اجتماعی آرمانی را آموزش میدهند(201). چنین الگوی کاملا مشهودی، ارزش گذاشتن به ملی گرایی بریتانیایی است که در فیلم کاملا مشهود است.اسکوفیلد در ابتدای فیلم کاملا بیگانه با خانواده خود و جنگ است به طوریکه مدال افتخار خود را با یک بطری شراب تعویض می کند اما در انتهای سفر اسکوفیلد به دلیل رفاقتی که با بلیک ( که نمونه کامل یک وطن پرست است) داشت به اتمام ماموریت ادامه میدهد. نهایت اینکه تماشاگر کاتارسیس و دگرگونی اسکوفیلد را بر پرده نمایش نظاره خواهد کرد. او به مسیر اول بازگشته است و در حال باز کردن جعبه عکس خانوادگی خود است. کارکرد ژانر برای 1917 از چنین منظری نگرش کاملا اسطوره ای از شخصیت اسکوفیلد و نگره ایدوئولوژیک از ملی گرایی را در فیلم مندس آشکار میکند.
الگوهای گِیمی تداعیگر در فیلم 1917 در شیوه فیلمبرداری خود را نمایان میکند. نسبت به مکانهایی که اسکوفیلد از آن گذر میکند اطلاعاتی به دست نمیآوریم، گویا شخصیت او کاملا در فضای ساختگی گِیم به سر میبرد. هیچ فرصتی برای توقف و مشاهده تابلوهای راهنمای شهر نداریم. کارکرد حرکت دوربین در پیشبرد روایت نیز چنین است- مشخص نیست اسکوفیلد از چه مکان هایی گذر می کند- آن شهری که در آتش ساختمانهایش میسوزد چه اسمی دارد، گویی که تمام عناصر بصری در خدمت ارائه هیجان به مخاطب است. تکنیکی که شهر را نشان می دهد با تکنیک های استفاده شده در گِیم مطابقت دارد و یا آن هنگام که بلیک و اسکوفیلد در خندق سنگر خود حرکت می کنند سرباز ها به گونه ای نمایش داده میشوند که چسبیده به دیواره ها در حال گفتگو، سیگار کشیدن و خوابیدن هستند. بدینگونه بر بلیک و اسکوفیلد تمرکز میشود تا آنها را بازیکنهای اصلی این ماموریت در نظر بگیریم. چنین تکنیکی در دنبال کردن سربازهای آلمانی و مواجهه تک به تک با آنها و فرار از گلوله ها تا پناه بردن به یک خانه متروک، تداعیگر الگوهای گیمی است.
آیا سم مندس تلاش کرده است براساس الگوهای گیم و به واسطه ژانر، نگره فراتاریخی با در مه کشیدن موقعیت جغرافیایی، تعامل و آگاهی مخاطب ( با تأکید بر مخاطبانی که بعد از دو جنگ جهانی متولد شده اند) را نسبت به ذات جنگ مورد خطاب قرار دهد؟ چنین رویکردی در فیلم 1917 مخدوش است، زیرا فیلم در پس رویکرد ژانری و اسطورهای خود، تسلیم جنبه تبلیغاتی و ایدوئولوژیک هالیوود شده است. شخصیت نابهنجار اسکوفیلد که چندان ارزشی به جنبه های ملی نمیدهد به شیوه الگوی ژانری در نهایت کاملا هنجارمند میگردد و این دقیقاً در تناسب با کارخانه ژانرسازی هالیوود است. آنچه در نهایت از پس دیدنِ این فیلم ژانری (شاید باید این نکته را بیرون از آمریکا و بریتانیا در نظر گرفت، زیرا کارکرد ژانر در این فیلم برای مخاطبان ذکر شده کاملا مشهود و در راستای ارزش های ملی شکل گرفته است) تماشاگر را برمیانگیزد، تکنیک است. تکنیکی که جنگ را در حد مواجهه با یک بازی گِیمی برای مخاطب تقلیل میدهد. وحشت جنگ در این فیلم ناپیداست زیرا که جغرافیای جنگ گم گشته است و محصولِ نهایی فیلمی است که آشکارا یک سرگرمی لذت بخش هالیوودی است و کماکان کارکرد الگوهای ژانری در بازنمایی اسطوره و ارزش های اجتماعی بریتانیایی خود را بازتاب میدهد. میتوان در نظر گرفت که سینمای اخیر بریتانیا با محوریت ژانر جنگ جنبه تبلیغات- ایدوئولوژیک(ملی گرایی) را تقویت و بازنمایی میکند به طور مثال می توان به دو فیلم سال های اخیر همچون فیلم «دانکرک» ساخته نولان و «تاریک ترین لحظات» ساخته جو رایت اشاره کرد.
1-اندیشه لوی-اشتراوس در نگرش آیینی و لویی آلتوسر در نگرش ایدوئولوژیک در ساحت ژانر مد نظر است.
2- Codified narrative paterns
منابع:
توماس، ساری. فیلم و فرهنگ سینما و بستر اجتماعی آن، مجید اخگر. نشر سمت،تهران، چاپ اول.1383
کالی، جاسمین،از گِیم تا فیلم: نقش گیم در دگرگونی های شکلیِ سینمای امروز. شیوا مقانلو. نشر بیدگل، تهران، چاپ اول.1396