کیفیت معمایی و رازگونه فیلم، شخصیتهای نامتعادل، روان پریش و سرخورده، وجود زن فم فتال، ویژگیهای اروتیک، تصویر سیاه و سفید، نورپردازی با کنتراست بالا و تیرگی عمدی تصاویر از عناصر استتیک سینمای نوآر است که در «خفه گی» دیده میشود. با اینکه جیرانی سعی کرده قواعد و عناصر این ژانر را با دقت در این فیلم به کار گیرد و فضا و حال و هوایی نوآرگونه با تصاویر استیلیزه بسازد، در مجموع موفق نیست و «خفه گی» در سطح یک نوآر متوسط ایرانی باقی میماند. فیلم از نظر طرح داستانی، شباهتهایی به برخی از فیلمهای نوآر کلاسیک سینمای امریکا و فرانسه مثل «چراغ گاز» جرج کیوکر، «شوک» آلفرد ورکر و «آسانسور به سوی سکوی اعدام» لویی مال دارد. از نظر سبکی و جنبههای بصری و فضاسازی، بویژه در صحنههای بیمارستان نیز یادآور فیلم لهستانی درخشان «ایدا» اثر پاول پاولیکوفسکی است.
در آغاز فیلم با دنیایی غریب که ایرانی بودن آن را به سختی میتوان باور کرد، روبهرو میشویم. بیمارستانی قدیمی و رنگ و رو رفته با سقفی که در حال ریختن است و پرستارانی که شبیه راهبههای مسیحی لباس پوشیدهاند و رفتاری مکانیکی دارند و مثل روبات حرف میزنند، فضایی بیگانه و غیر ایرانی میسازد. قیافه بور و صورت کک مکی سرپرستار بیمارستان به نام صحرا (با بازی خوب و کنترل شده الناز شاکردوست) نیز بر غرابت این فضا و مکان دامن میزند. اول به نظر میرسد که با داستانی مربوط به تهران دهۀ بیست و سالهای جنگ جهانی دوم و مستشاران غربی مواجهیم اما کم کم با پیشرفت داستان و معرفی بیشتر شخصیتها و ظاهر شدن تلفن همراههای اسمارت فون، تصور ما باطل میشود و معلوم میشود آنجا یک تیمارستان است و زنی که روی تخت، بیهوش افتاده، زنی با اختلالات روانی است که شوهرش (نوید محمدزاده در نقشی متفاوت) او را برای معالجه به آنجا آورده است اما زن ادعا میکند که خود را به دیوانگی زده تا از شر همسرش که او را به خیانت متهم کرده نجات پیدا کند. از طرفی صحرا که دختری مجرد و تنها با عقدههای روانی و جنسی است، وارد ماجرای پیچیده این زن و شوهر شده و مثلثی عشقی با مسعود و سیما میسازد که درام را به سمت فرجامی تراژیک پیش میبرد. اما شکاف و حفرههای داستانی موجود در فیلمنامه، مبهم بودن انگیزههای شخصیتهای اصلی باعث میشود که پیچیدگیها و گرههای داستانی، به شکلی منطقی و درست باز نشوند. پایانبندی فیلم نیز بسیار ضعیف است. در زمانهای که آدمها از دست تلفن همراهها و جی پی اسها نمیتوانند دقیقهای خود را پنهان کنند، مرگ یک نفر در آسانسور بر اثر خفگی، بسیار دور از ذهن و غیرقابل قبول است. با این حال تلاش جیرانی برای ساختن نئو نوآری با مشخصات ایرانی در سینمایی که ارزش زیادی برای این ژانر قائل نیست، قابل تقدیر است. همینطور فیلمبرداری سیاه و سفید مسعود سلامی با زوایا و حرکتهای نرم دوربین و قاب بندیهای درست و چشم نواز، تحسین برانگیز است. بهعنوان نمونه باید به سکانس رانندگی صحرا و سیما در جاده برفی به هنگام شب و رویدادهای متعاقب آن اشاره کنم که یکی از بهترین سکانسهای فیلم از نظر کار دوربین، نورپردازی و کیفیت بصری است.
خفه گی: فیلم نوآر ایرانی
ژانر تریلرهای جنایی و روانکاوانه با مایههای نوآر، ژانر نسبتاً فقیری در سینمای ایران است. بعد از ساموئل خاچکیان، شاید فریدون جیرانی، تنها فیلمساز ایرانی است که اغلب فیلمهایش را در این ژانر ساخته. فیلم اخیر او یعنی«خفه گی» نیز فیلمی با ویژگیهای سینمای نوآر است.