نژادپرستی همیشه آشکار نیست
فیلم«اتاق معلمان» ساخته ایلکر چاتاک به عنوان نماینده کشور آلمان در بخش بهترین فیلم بینالمللی نود و ششمین دوره جوایز اسکار معرفی شده است. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در بخش پانورامای جشنواره فیلم برلین تجربه کرد و جایزه سینمای اروپا را از آن خود کرد. پس از آن، ۵ جایزه از جمله لولای طلایی بهترین فیلم بلند در جوایز فیلم آلمان را دریافت کرد. داستان فیلم درباره یک معلم ایده آلیست(با بازی لئونی بنش) در یک مدرسه آلمانی است که وقتی یکی از دانشآموزانش متهم به دزدی میشود، با پیامدهای متعددی رو به رو میشود. با او درباره پروسه نوشتن فیلمنامه «اتاق معلمان» با همکلاسی سالهای دورش یوهانسون دانکر، جنبش «میتو» و کار کردن با بازیگران فیلمش گفت و گو کردهام.
فیلم در مورد نژاد پرستی، طغیان و شورش و همچنین در مورد بیاعتمادی بین نسلی است و مدرسه که جز اولین و مهمترین نهادهای شخصیتساز است. در آن سالها هیچوقت با مواردی از نژادپرستی مواجه شدید؟
وقتی جوان بودم، پلیس چندین بار بدون هیچ دلیل مشخصی جلوی مرا گرفت – چه در مترو، چه در ایست بازرسی مرزی و چه در خیابان. نژادپرستی به شکلها و شیوههای مختلف خود را نشان میدهد. همیشه به شکل رفتارهای نژادپرستانه افراطی ظاهر نمیشود بلکه اغلب خیلی ظریف و نامحسوس است. موانع پنهانی وجود دارد که به چشم نمیآیند، مگر اینکه آگاهانه از آنها مطلع باشید. تأمل در این تجربیات زمان میبرد و بعضی از آنها را در فیلمام نشان دادم.
از تجربه مشترکتان با یوهانسون دانکر در نوشتن فیلمنامه با توجه به این که همکلاسی بودید و جرقه نوشتن فیلمنامه، تجربه مشترکی بود که در سالهای مدرسه با هم داشتید و روند همکاریتان برای خلق فیلمنامه بگویید؟ حافظه هر دوی شما در مورد آن اتفاق واضح و روشن بود؟
بله، ما در طول دوران تحصیلمان بازرسی بدنی میشدیم. خاطرهای است که به دلیل ماهیت ناخوشایندش به وضوح در ذهن ما حک شده. همانطور که در موردش گفت وگو میکردیم، متوجه پتانسیلاش به عنوان یک نقطه شروع جذاب و گیرا برای طرح یک روایت داستانی شدیم. همکاری با یوهانس بسیار ارزشمند بود. در مورد این موضوع خاص، تجربیات مشترکی داشتیم که روی ما تأثیر خیلی زیادی گذاشته بود.
در فیلم نشان دادید که یک معلم چقدر میتواند تحت فشار باشد. صحنهای از فیلم کارلا نواک(لئونی بنش )کیسه زباله را از سطل آشغال در میآورد و داخل آن فوت می کند تا آرام شود، میزان فشار عصبی که متحمل شده از حد گذشته و اوضاع از کنترل خارج شده. بازخورد خاصی از معلمانی که پس از تماشای فیلم با شخصیت او همذات پنداری کرده بودند دریافت کردید؟
بله! معلمان بسیاری برای به تصویر کشیدن استرس خیلی زیادی که گاهی اوقات با آن مواجه میشوند قدردانی کردند. فیلم به طور خاص توانست با معلمان، ارتباط عمیق و معناداری برقرار کند. به غیر از معلمان، افراد بسیار دیگری هم بودند که به خاطر بررسی و کاوش عمیق فیلم، قدردان بودند و در این مورد احساسات مشابهی داشتند. دریافت چنین بازخوردهای مثبتی همیشه مایه خوشحالی است.
مراقب بودن شخصیت کارلا نواک( لئونی بنش ) دوست داشتنی است. او نگران سلامت روانی دانش آموزانش است. آنقدر سخت نمیگیرد ولی جدیت قشنگی دارد. برای خلق این شخصیت الگویی در جهان خارجی داشتید؟
تا جایی که میدانم نه، اما در نهایت ما محصول تجربیات زندگیمان هستیم. مطمئن هستم که برخوردهایی بوده که درک و شناخت ما در مورد کارلا نواک را تحت تأثیر قرار داده، فقط نمیتوانم آن را به یک شخص خاص نسبت دهم.
کلوزاپ چهره اسکار وقتی لوکاس به لودگی میگوید «بعضی چیزها از جمله دزدی ارثی است و از مادر به پسر میرسد» خیلی غمانگیز بود. در فیلم عالی ظاهر شد. کار کردن با او چطور بود؟ و کار کردن با بقیه بچههایی که در فیلم حضور داشتند؟ حرف یکی از فیلمسازان هموطنم را به خاطر میآوردم که سالها پیش گفته بود کار کردن با کودکان از جمله سختترین کارها است و برای همین دیگر سراغ ژانر کودک نمیرود.
کار کردن با کودکان آسانتر از آن چیزی است که دیگران ممکن است فکر کنند، مخصوصاً وقتی که افراد مناسب را با دقت انتخاب کرده باشید. برای فیلممان، خودم شخصا تست گرفتم و تک تک آنها را انتخاب کردم. با همه آنها جداگانه و خصوصی گفت و گو کردم و تاکید داشتم که ما یک خانواده هستیم. هدف من ایجاد فضایی بود که نظرات و ایدههای همه ارزشمند است و همه بتوانند فعالانه شرکت کنند. هر روز با یک گفت و گوی غیرمرتبط درمورد صحنه بعدی شروع میشد که امکان تبادل نظر عمیقتری را فراهم میکرد. برای این بحثها وقت گذاشتم و واقعاً سعی کردم دیدگاههای آنها را درک کنم و علاقه خالصانه خودم به آنها را به عنوان افرادی جوان در فیلم منتقل کنم. معتقدم این رویکرد شجاعت را در آنها برای ابراز آزادانه خودشان ایجاد کرد.
تخیل کردم کارلا نواک بعد از مدرسه کجا میرود؟ مستقیم به خانهاش میرود و یک پیتزای آماده در فر میگذارد و میخورد، یک نخ سیگار سبک میکشد، چند صفحه کتاب میخواند و در درفترچه خاطراتش یادداشت مینویسد، کرم شبش را میزند و میخوابد؟ فیلم هیچ اطلاعاتی به مخاطب نمیدهد و برای من تماشاگر کنجکاوی برانگیز بود. به نظرم به خاطر حضور فوق العاده و تاثیرگذار لئونی بنش.
یقیناً همینطور است که می گویید.
شخصیت کارلا نواک( لئونی بنش) شگفت انگیز و کاریزماتیک است. سرسخت، مصمم، دوست داشتنی، لجباز، مهربان و متعهد. ممکن است از تجربه کار کردن با او برایم بگویید.
لئونی یک بازیگر حرفهای واقعی با اصول اخلاقی کاری استثنایی است و به شهودش میتوانی اعتماد کنی. به لطف دقت و ظرافت او در بازیگری، ما هر روز زودتر کارمان را جمع می کردیم. برای من به عنوان کارگردان این موضوع یک امتیاز بزرگ است چون به ندرت به بیش از دو برداشت نیاز بود. یکی از الهام بخشترین و لذت بخشترین همکاریهایی بود که تا به حال تجربه کردهام.
به عنوان یک مرد نظرتان در مورد جنبش «می تو»(MeToo) که در سال های اخیر شکل گرفته است چیست؟
من نمیخواهم به کل صنعت سینما عمومیت دهم اما در گفتگو با همکاران نزدیکم ، آگاهی رو به رشدی نسبت به پویایی قدرت و سلسله مراتب اجتماعی احساس میکنم. به نظر می رسد تمایل قویتری برای زیر سوال بردن رفتار مستبدانه وجود دارد که یک تحول مثبت است. سوال شما روی هویت من به عنوان یک فیلمساز «مرد» انگشت می گذارد. مایلم بر دو نکته تأکید کنم: اولاً، این دیدگاه باید فراتر از یک نگاه دوقطبی (دو گانه) باشد چون همه ما در یک طیف هستیم و تقلیل افراد به دو دسته زن و مرد، محدود کننده است. ثانیاً، مهم است اذعان کنیم که موارد سوء استفاده میتواند به شکلهای مختلف رخ دهد. من از مواردی اطلاع دارم که برخی زنان سرِ صحنه فیلمبرداری با بدرفتاری زنان فیلمساز مواجه شدند. جنبش «می تو» فراتر از دوگانگیهای جنسیتی است. این جنبش درباره قدرت و رضایت است که همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
9) آیا سینمای ایران و کار فیلمسازان ایرانی را دنبال میکنید؟
فیلمسازانی چون عباس کیارستمی و اصغر فرهادی را تحسین میکنم. البته فیلمسازان ایرانی بزرگ خیلی بیشترند اما این دو نفر تاثیر زیادی روی من گذاشتند.