گزارش نقد و بررسی فیلم «زنبورک» ساختۀ فرخ غفاری
سینماتک خانه هنرمندان اخیرا در برنامه ویژه ای با عنوان بازی بزرگان، اقدام به نمایش تعدادی از آثار شاخص سینمای قبل از انقلاب ایران کرده است. در این برنامه نسخه های کمیاب و با کیفیت فیلم هایی از سینماگرانی چون ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، ناصر تقوایی، فریدون گله، بهمن فرمانآرا، ساموئل خاچیکیان و علی حاتمی به نمایش درمی آید. فیلم «زنبورک» آخرین ساخته فرخ غفاری، یکی از فیلم های منتخب این برنامه بود که روز دوشنبه ۱۶ مهر ماه همراه با نقد و بررسی پرویز جاهد و کیوان کثیریان به نمایش درآمد.
در برنامه های آینده سینماتک خانه هنرمندان، قرار است فیلم های «رگبار» ساخته بهرام بیضایی، «داستانهای مولوی» اثر علی حاتمی، «سه ماه تعطیلی» به کارگردانی شاپور قریب، «سایههای بلند باد» اثر بهمن فرمانآرا، «سفر به سرزمین آرتور رمبو» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «فرار از تله» به کارگردانی جلال مقدم، «صادق کرده» ساخته ناصر تقوایی، «کندو» به کارگردانی فریدون گله، «در غربت» اثر سهراب شهیدثالث، «طوفان در شهر ما» یا «دلهره» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان و «سرایدار» ساخته خسرو هریتاش به نمایش درآید.
نسخه ای از فیلم زنبورک که در سینماتک خانه هنرمندان نشان داده شد، نسخه متعلق به فیلمخانه ملی ایران بود که اگرچه نسخه ترمیم شده این فیلم نبود اما از نسخه های قبلی موجود در اینترنت بسیار با کیفیت تر بود و با حذف صحنه های اندکی نشان داده شد.
پرویز جاهد، منتقد و مدرس سینما، بعد از نمایش این فیلم، با اشاره به کارنامه سینمایی فرخ غفاری گفت: «فرخ غفاری گرچه کارنامه سینمایی پرباری نداشت و در مجموع ۴ فیلم ساخته است اما به دلیل نقشهایی که در فرهنگ و هنر و سینمای ایران ایفا کرد، اهمیت خیلی زیادی دارد و سینمای مدرن ایران مدیون تلاشهای اوست.
به گفته این منتقد: «غفاری قصد داشت با راه اندازی کانون فیلم، فرهنگ و دانش سینمایی را به جامعهای معرفی کند که سینمایی بسیار عقب مانده داشت. در آن زمان جز چند استودیو، صنعت سینمایی وجود نداشت و سینمای ایران پس از یک دوره فترت ۱۲ ساله با کارهای کوشان و یاسمی و خاچیکیان تازه داشت شکل میگرفت. هوشنگ کاووسی این سینما را «فیلمفارسی» مینامید و با تحقیر در مورد آن حرف میزد؛ سینمایی سادهانگارانه با مضامین سطحی که از نظر ساختار ضعیف بود. در واقع سینمای ایران در آن زمان از هر لحاظ عقب مانده بود و غفاری وقتی به ایران میآید و استودیوها را میبیند به وضعیت فاجعهبار آنها پی میبرد.»
به گفته پرویز جاهد، غفاری اولین مورخ سینمای ایران محسوب می شود چرا که در زمانی که نقد فیلم در ایران معنی نداشت و جز یکی دو منتقد که نقدهایی ساده و پیش پا افتاده مینوشتند و هیچ منتقد جدی فیلم وجود نداشت، غفاری و هوشنگ کاووسی، نقد فیلم را وارد فرهنگ سینمایی ایران کردند
جاهد تاکید کرد: غفاری در سال ۱۳۲۸ به عنوان یک فیلمشناس از طرف مجید رهنما به ایران دعوت شد تا کانون فیلم را راه بیندازد. او بعد از راه انداختن کانون فیلم و نمایش برخی از آثار مهم تاریخ سینمای جهان در این کانون تصمیم می گیرد که فیلم بسازد اما با دیدن وضعیت استودیوها ناامید شده و دوباره به فرانسه برمیگردد و به پیشنهاد هانری لانگلوا مدیر سینماتک فرانسه، به عنوان منشی آرشیوهای جهانی فیلم، کارش را در این مرکز آغاز میکند و به این ترتیب عمیقا با سینمای فرانسه و سینمای جهان درگیر میشود.
جاهد در ادامه گفت: «غفاری گرایش و رویکرد مارکسیستی خود را در نقدنویسی و تاریخ نگاری سینما حفظ کرد و در نشریه «پوزیتیو» نیز با همین نگاه نقد مینوشت و کتابی نیز دارد به اسم «سینما و مردم» که مانیفست وی در مورد نقد فیلم است و در آن با رویکردی اجتماعی و متعهدانه به سینما میپردازد. از نظر غفاری، نقد فیلم نمیتواند خنثی و بیتفاوت باشد و منتقد باید به جنبههای سیاسی و اجتماعی فیلم ها توجه کند. غفاری پس از بازگشت دوباره به ایران در سال ۱۳۳۷ همین رویکرد را ادامه میدهد و نوعی سینما را دنبال میکند که خیلی مدرن و بهروز است. او تحت تاثیر سینمای نئورئالیستی ایتالیا و موج نوی فرانسه، در پی پایهگذاری سینمایی در ایران بود که هیچ پایهای برای آن وجود نداشت. به اضافه اینکه سانسور در آن زمان بسیار شدید بود و اولین فیلم فرخ غفاری یعنی «جنوب شهر» توقیف و تمام نسخههای آن جمعآوری و سوزانده شد. اما نسخهای از این فیلم زیر نظر ساواک تدوین شد و در اختیار غفاری قرار گرفت تا آن را نمایش دهد اما فیلم آنقدر تغییر کرده بود که دیگر قابل شناسایی نبود و لذا غفاری اسم خود را از تیتراژ فیلم به عنوان کارگردان برداشت و نام آن را به «رقابت در شهر» تغییر داد و به نمایش درآورد.»
به گفته جاهد؛ «جنوب شهر» فیلمی رئالیستی بود که تحتتاثیر سینمای نئورئالیستی ایتالیا ساخته شد و به خاطر استفاده از لوکیشنهای واقعی و نابازیگران، رویکردی کاملا موج نویی داشت. حتی در نسخهای از آن که بهدست ساواک تکهپاره شد و به اسم «رقابت در شهر» در تهران به نمایش درآمد نیز میتوان رگههایی از گرایش غفاری به رئالیسم و سینمای انتقادی و اجتماعی را مشاهده کرد. اما جامعه آنقدر بسته و سیستم سانسور آنقدر قوی بود که این رویکرد رئالیستی در نمایش واقعیت های جامعه ایران را تاب نیاورد، در نتیجه غفاری نیز سرخورده شده و به سمت کمدی رفت و فیلمی به اسم «عروس کدومه» ساخت که فیلمی کمدی و هجو بود که نه مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و نه مردم عادی.
غفاری پس از آن با کمک جلال مقدم، فیلم «شب قوزی» را ساخت که از مهمترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است و زمینه را برای ساخته شدن فیلم های متفاوت و شکل گیری جریان موج نو در ایران آماده کرد. آنها فیلمنامهای بر اساس یکی از قصههای هزار و یک شب نوشته که داستان آن در تهران مدرن دهه ۴۰ میگذشت. «شب قوزی» نیز دوباره شاهد رویکرد رئالیستی غفاری هستیم. در این فیلم او نگاهی انتقادی نسبت به بورژوازی و سرمایهداری تبهکاری دارد که سرمایههای ملی را غارت کرده و به خارج منتقل میکنند. در «شب قوزی»، از طریق سفر و دست به دست شدن یک جنازه در شهر، ما با جامعه ایران و لایههای مختلف اجتماعی آن در دهه چهل آشنا میشویم و دغدغهها و مسایل طبقات گوناگون را میبینیم.
جاهد با اشاره به ویژگی های مشترک شب قوزی و فیلم های دیگر غفاری از جمله فیلم «زنبورک» گفت: «این جستجو و سفر یک قهرمان در «شب قوزی» را در «زنبورک» نیز شاهد هستیم. به جرات می توانم بگویم که فیلمی مانند «زنبورک» در سینمای ایران ساخته نشده و نمونهای به این شکل نداریم. این فیلم، ساختاری پیکارسک دارد. در توضیح پیکارسک باید بگویم که پیکارسک، ژانری ادبی است که در قرن ۱۶میلادی در اسپانیا به وجود آمد و قهرمان آن به عنوان پیکارو شناخته میشود. محور این ژانر ادبی، ماجراهایی است که شخصیت اصلی پشت سر میگذارد. در این ساختار سفرنامهای، کاراکتر در پی یک هدف، حرکتی را آغاز میکند که مثلا در «دن کیشوت» این هدف، هدفی متعالی است و قصد دارد بشر را از شر حاکمان ظالم نجات دهد.
جاهد افزود:«در ادبیات پیکارسک، شخصیت محوری آدمی رند و حیلهگر و خانهبهدوش است. پراکندگی صحنههای فیلم «زنبورک» جزو ویژگیهای ادبیات پیکارسک نیز هست و محور اصلی آن پیکارو یا همان آدم غلّاش محسوب میشود. پلات فیلم، محکم و منسجم نیست و تمامی صحنههای پراکنده و ساختار اپیزودیک آن توسط پیکارو به هم پیوند میخورند. ساختار فیلم، سفرنامهای و جادهای است و شخصیت اصلی، سفری طولانی و پرماجرا را آغاز میکند و درگیر رویدادهای خطرناکی میشود و هربار با زیرکی از مهلکه میگریزد. این شخصیت در عین حیلهگری و طمعکاری، دارای خصلتهای مثبتی مانند پهلوانی و عیاری نیز هست و این امر باعث میشود همذاتپنداری تماشاگر را نیز برانگیزد.
جاهد در تشریح ویژگی های پیکارسک فیلم «زنبورک» گفت: «ویژگی دیگر قهرمان پیکارسک این است که هیچگاه متحول نمیشود و تا پایان فیلم همان آدم آواره و ولگرد باقی میماند. دیگر ویژگی آن لحن طنز و کمدی است که غفاری هم در فیلم خودش آن را بهکار میگیرد. وی به شکل بسیار جالبی عناصر نمایشهای ایرانی را مورد استفاده قرار میدهد و این نشانگر تسلط تحسین برانگیز غفاری بر درامهای ایرانی و ادبیات و فرهنگ فولکلوریک ایرانی است. همزیستی و همجواری شرق و غرب در آثار غفاری قابل مشاهده است. وی در «زنبورک» از ساختار و فرم ژانر پیکارسک اروپایی برای بیان افسانه ای ایرانی و فولکلوریک استفاده میکند. «زنبورک» فیلمی منحصر به فرد در تاریخ سینمای ایران است؛ در آن نه رئالیسم «جنوب شهر» را میبینیم و نه شباهتی به کارهای سخیف و سرهمبندی شده فیلمفارسی دارد.
جاهد در پایان گفت: «غفاری در «زنبورک»، به طرز ماهرانه ای موفق می شود ادبیات سنتی و عامیانه ایرانی را با ادبیات و فرهنگ مدرن غربی درآمیزد، کاری که همواره مورد علاقه او بوده است. گرایش غفاری به نئورئالیسم از یک سو و ژانر کمدی از سوی دیگر، و پیدا کردن راهی برای نزدیک کردن این دو نوع سینما، کاری بود که کمتر سینماگر ایرانی موفق به انجام آن شد و این عامل تمایز او با سینماگران پیشروی دیگر هم دوره او مثل فریدون رهنما و ابراهیم گلستان است.»