پیرامون مفهوم «ابتذال» در سینمای ایران

پرویز جاهد

سال هاست که در فرهنگ سینمایی ایران از واژه های «ابتذال» و «مبتذل» برای کوبیدن و تحقیر سینمای عامه پسند فارسی استفاده می شود. کمتر منتقد ایرانی بوده و هست که در نقد سینمای فارسی پیش از انقلاب یا فیلم هایی که امروزه روی پرده سینماهای ایران به نمایش درمی آیند از این واژه ها استفاده نکرده باشد. بطور دقیق نمی توان گفت که واژه «مبتذل» در نظر این منتقدان چه معنایی داشت و آیا درک و استنباط آنها از مفهوم «ابتذال» در سینمای فارسی یکسان بود یا خیر. آنچه که مشخص است این است که هیچکدام از این منتقدان تعریف دقیق و روشنی از مفهوم «ابتذال» در نوشته های خود ارائه نکرده اند اما بر اساس نقدهای آنها می توان چنین استنباط کرد که «ابتذال» از دید آنها بیشتر باری اخلاقی و ایدئولوژیک داشته تا اینکه جنبه زیبایی شناختی داشته باشد.
به اعتقاد من، اطلاق صفت «مبتذل» به بسیاری از تولیدات سینمای فارسی و عامه پسند ایران از طرف منتقدان دهه های چهل و پنجاه، جدا از بار تحقیرآمیزی که داشت باعث شد که این سینما از طرف منتقدان و پژوهش گران سینما جدی گرفته نشود. اینکه چه زمینه هایی برای تولید و نمایش این فیلم ها وجود داشت و چرا مردم به دیدن این فیلم ها می رفتند و از دیدن آنها لذت می بردند؟ مخاطبان عام سینما در دهه چهل و پنجاه چه درکی از مفهوم واقعی فیلم داشتند؟ و فیلمفارسی از چه عوامل و عناصری استفاده می کرد که برای مخاطبان عام جذاب و تماشایی بود؟


اینها برخی از پرسش هایی است که منتقدان ایرانی در آن زمان به آن جواب ندادند و بجای تلاش برای فهم مکانیسم نفوذ توده ای فیلم فارسی و تاثیر آن بر انبوه مخاطبان عام سینما، به تحقیر آن پرداخته و از واژه هایی مثل «مبتذل» و «بند تنبانی» به عنوان یک ناسزا و فحش در نقدهای خود استفاده کردند.
در سال های دهه چهل، دکتر هوشنگ کاووسی که فیلم فارسی را مظهر «ابتذال» می دانست و از دید او تولیدات سینمای فارسی جز «ابتذال» چیزی نبود، در سرمقاله هنر و سینما نوشت: « اگر یک فیلم مبتذل و ابلهانه ساخته شد که فقط پنج یا ده دقیقه آن دارای ارزش بود من کلاهم را در مقابل سازنده اش از سر برمی دارم و به نبوغ او که در کشورش قادر به خودنمایی نیست، درود می فرستم.»
فرخ غفاری، منتقد و مورخ سینما نیز همانند کاووسی دشمن سرسخت «ابتذال» در سینمای ایران بود. او در نقد یکی از فیلم های فارسی دهه چهل می نویسد: « تماشاگر آگاه می بیند که سازنده فیلم فارسی از مبتذال ترین و بی مایه ترین آثار فرنگی تقلید کرده و فیلمی به اصطلاح مردم پسند ساخته است… بدبختانه نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا مردم چیزهای بی مایه و آسان را می خواهند… این آسان پسندی را باید در تمام شئون از بین برد.»
واقعیت این است که مخاطب عامی و اغلب بی سواد فیلم فارسی قدرت تشخیص یک فیلم بد از فیلم خوب را نداشت. او وقتی به تماشای گنج قارون می نشست از دیدن آن لذت می برد و با قهرمان های فیلم و سرنوشت آنها همذات پنداری می کرد. تهیه کننده فیلم فارسی نیز با این روحیه و سلیقه ساده پسند تماشاگر فیلم فارسی بخوبی آشنا بود و دقیقا همان چیزی را به او می داد که دنبالش بود. در واقع اگر بخواهیم از منظر آدورنویی و پدیده صنعت فرهنگ به فیلم فارسی نگاه کنیم، خواهیم دید که این سلیقه از طرف سرمایه گذاران و تهیه کنندگان فیلم فارسی برای توده های عوام ایرانی ساخته شده بود همان گونه که آنها امروز نیز دارند این سلیقه عمومی را می سازند و شکل می دهند و ترویج می کنند.


هوشنگ کاووسی در مبارزه اش با «ابتذال» سینمای فارسی آنقدر جدی و مصمم بود و تا آن حد پیش رفت که وقتی در مقام یکی از اعضای شورای ممیزی وزارت فرهنگ وهنر قرار گرفت با تمام توانش سعی کرد که جلوی ساخته شدن و نمایش فیلم هایی را که به زعم او «مبتذل» بودند بگیرد: «باید از نمایش فیلم های بی ارزش که موجب ابتذال و آسان پسندی در عموم می گردد جلوگیری شود.» و یا در جای دیگر در دفاع از سانسور فیلم های «مبتذل» فارسی می نویسد: «من اعتقاد دارم در مورد سانسور مثبت ترین کاری که شد همین مبارزه با ابتذال بود و نظر من این بود که با ماده 20 بتوانم جلوی مقداری از فیلم ها و کار تعدادی از فیلمسازها را بگیرم. حالا متاسفانه کار به جایی رسیده که می گویند ابتذال یعنی چه؟ من که فکر می کنم اگر درست عمل کنند تشخیص فیلم مبتذل از غیرمبتذل ممکن است چرا که اکثراً کار دست مبتذل سازان است. یعنی کسانی که با یک سینمای آسان روبرو هستند. یعنی از حداقل کاری که یک فیلم به آن نیاز دارد بهره می گیرند. این سینمای آسان و مبتذل است. چون فیلمساز آن احتیاج ندارد که باسواد باشد. اینها فاقد شعور سینمایی هستند.»
راه حل کاووسی برای جلوگیری از ساخته شدن فیلم های سطحی و «مبتذل» راه حل درستی نبود چرا که با بخشنامه و دستورالعمل نمی توان با فرهنگ توده ای مقابله کرد چنانکه دستگاه سانسور و ممیزی شاه در آن زمان نتوانست جلوی تولید و نمایش فیلم فارسی را بگیرد. سینمای فارسی مثل هر نوع سینمای عامه پسند دیگر دارای ویژگی ها و عناصری بود که برای مخاطبان ساده پسند آن جذاب بود. ویژگی هایی از قبیل قهرمان پروری، اخلاق گرایی، جوانمردی، صحنه های بزن بکوب، رقص و آواز، سکس و پایان خوش. مخاطب سینمای فارسی این نوع سینما را درخواست می کرد و تهیه کنندگان نیز به خواست او پاسخ می دادند.
واقعیت این است که واژه های «ابتذال» و «مبتذل» مفاهیمی سوء تفاهم برانگیز و گمراه کننده اند و برای اینکه دچار سوء تفاهم در این مورد نشویم باید ببینیم که چه کسی و با چه انگیزه ای و از چه زاویه ای دارد آن را مطرح می کند.
اگر با نگاه متفکران مکتب فرانکفورت بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، رواج «ابتذال» نوعی سیاست زدایی در عرصه فرهنگ و هنر خواهد بود. از دید فرانکفورتی ها، سیاست مصرف، نسبتی مستقیم با امر «مبتذل» دارد. یکی از تعاریف «ابتذال» در زبان فارسی (فرهنگ معین) نیز به کار بردن مکرر یک چیز تا حدی است که از ارزش آن بکاهد. این تعریف «ابتذال» دقیقا با امر مصرف از دید پیروان مکتب انتقادی نزدیک است. از طرفی «ابتذال»، به معنی هر چیز عادی و معمولی و غیرجذاب و فاقد ایده های نوست(فرهنگ انگلیسی لانگمن). این همان خصلتی است که می توان در اغلب محصولات سینمای فارسی مشاهده کرد. سینمای فارسی بر اساس الگوهای مستعمل و کلیشه ای عمل می کرد و فاقد نوآوری و تازگی در زمینه های تماتیک، روایت، شخصیت پردازی، و جنبه های بصری بود. معنی دیگر «ابتذال» در زبان فارسی، بذل کردن، ارائه کردن خود و باز بودن و گشادگی است و این نیز از خصوصیات دیگر سینمای فارسی است که در آن چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد و فاقد ایهام و رمز و راز است و همه داشته های خود را به تمامی به مخاطب عرضه می کند بدون اینکه او را به تعمق و فکر وا دارد. برای فهم فیلم هایی مثل گنج قارون، یا پاشنه طلا یا لازانیا یا آینه بغل یا پنجاه کیلو آلبالو، مخاطب هیچ زحمتی نباید بکشد چون فرم و ساختار این فیلم ها به حدی ساده، باز و گشاده است که نیازی به تعمق، تفسیر یا تحلیل ندارد اما در مقابل این نوع سینمای سطحی گرا و ساده پسند، سینمای متفکرانه و عمیق تری نیز هست که معنای آن باید از طریق فرم های دشوار منتقل و دریافت شود. فهم فیلم هایی مثل خشت و آینه، پستچی، رگبار، چشمه، مغول ها، آنسوی آتش، درخت گلابی و مرگ یزدگرد برای مخاطب عام دشوار است. به همین دلیل او نمی تواند با این نوع فیلم ها ارتباط برقرار کند و آنها را پس می زند.
هنر و سینمای پست و «مبتذل» همیشه در برابر فرهنگ و هنر و سینمای والا و متعالی قرار می گیرد. به همین دلیل است که بخش مهمی از تولیدات سینمای فارسی به مثابه نوعی سینمای «مبتذل»، سزاوار تحقیر و سرزنش است چرا که مظهر فرومایگی، پستی و انحطاط است. فیلمسازی که فیلم مبتذل می سازد فاقد سلیقه هنری و زیبایی شناسانه است. او درکی از هنر والا و متعالی ندارد و تنها فرومایگی و «ابتذال» را می فهمد و دائما ان را بازتولید می کند. به همین دلیل تولید فیلم های سطحی و «مبتذل» در سینمای ایران همچنان از گذشته تا امروز ادامه می یابد چرا که «ابتذال» مثل طاعون، مسری است.
از این روست که تعریف ما از هنر متعالی و هنر «مبتذل» خواه ناخواه ما را به سمت ارزش گذاری می برد و ما ناگزیریم که میان این دو یکی را انتخاب کنیم و زمانی این انتخاب ما درست است که با آگاهی و بر اساس شناخت دقیق ماهیت هنری یک اثر باشد. از دید آدورنو، مخاطب هنر توده ای قادر به تشخیص تمایزهای درونی یک اثر نیست. همه باید از دیدن یک فیلم به یکسان لذت ببرند و یا واکنش های مشابه نشان دهند. به همین دلیل آدورنو، فرهنگ توده ای را ماهیتاً ارتجاعی و پست می دانست که از تمامیتی دروغین برخوردارند و فاقد خصلت نقادانه اند هرچند نظریات او در زمینه سینما یا موسیقی جاز افراطی است و او صرفاً بخاطر جنبه های عامه پسند سینما یا موسیقی جاز، ارزش های هنری آنها را زیر سوال می برد. با این حال نیاز به ضرورت مطالعه جامعه شناختی یا فرهنگی هنر توده ای و سینمای عامه پسند از جمله فیلم فارسی، ما را از نقد استتیک آن و آشکار ساختن عناصر و کارکردهای «مبتذل» آن بی نیاز نمی کند. در غیاب نقد بنیان های زیبایی شناختی سینمای فارسی و نادیده گرفتن جنبه های «مبتذل» آن است که «ابتذال» در جامعه به سرعت رشد می کند و فراگیر می شود و سینماهای شهرها را به تسخیر خود درمی آورد.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

one × 3 =