هرگاه که صحبتی دربارۀ دوران طلایی وسترن، یعنی از دهۀ چهل تا شصت میلادی میشود، نامهایی که اکثر به زبان میآیند، جان فورد، هوارد هاکز و آنتونی مان هستند و البته هرسه کارگردان از اسطورههای سینمای امریکا هستند. پس از آنها هم سرجیو لئونه، سم پکینپا و کلینت ایستوود این ژانر را زنده نگه داشتند. برای نسل من آشنایی و دوستی با سینما در ایران با فیلمهای وسترن آغاز شد و بی شک بیشتر از هر کارگردان دیگر جان استرجس در این علاقهمندی تاثیرگذار بود. «جدال در او کی کرال» (١٩٥٧)، «آخرین قطار گان هیل» (١٩٥٩) و «هفت دلاور» (١٩٦٠) از این سری فیلمهای خاطرهانگیز بودند که همگی را جان استرجس کارگردانی کرد. فیلمبردار همه این فیلمها نیز چارلز لنگ بود که از فیلمبردارهای برجسته و اسطورهای هالیوود بود و یک بار برنده اسکار و هفده بار نامزد دریافت آن شده بود. استرجس فقط وسترن نساخت بلکه در ژانرهای دیگر از جمله نوآر و جنگی نیز فیلم ساخت. از میان فیلمهای نوآر او می توان به «خیابان اسرارآمیز»، «خطر»، «سایه وار»، «بانوی مهربان» و «مک کیو» اشاره کرد. یکی از فیلمهای مشهور و خاطرهانگیز استرجس، فیلم «فرار بزرگ» (١٩٦٣) بود که از بهترین نمونه های ژانر فرار از زندان و اسارت است. استرجس تنها یک بار نامزد اسکار کارگردانی شد و آن هم برای وسترن نوآرگونه «روز بد در بلک راک» (١٩٥٥) بود، از آن سری فیلمهایی که بارها از تلویزیون پخش شد و هر بار که آن را دیدم برایم تازگی داشت.
استرجس از آن کارگردانهایی است که به ناحق نادیده گرفته شده. صحنههای به یاد ماندنی در فیلمهای او زیادند مثل صحنه جدال تن به تن اسپنسر تریسی یک دست و لی ماروین در «روز بد در بلک راک» یا صحنه روبرویی نهایی آنتونی کویین و کرک داگلاس در ایستگاه قطار در «آخرین قطار گان هیل» و یا سکانس فرار ناموفق استیو مک کویین با موتورسیکلت از دست نازیها در«فرار بزرگ»، … استرجس در استفاده از سینماسکوپ تبحر زیادی داشت. قاب بندیهایش مثال زدنی و چشمگیرند. با وجود دقت و وسواسی که در قاببندی، طراحی صحنه و شخصیت پردازی داشت، داستانگویی را فراموش نمیکرد و بینندهها را خیره به پردۀ نقرهای نگه میداشت.
استرجس از دهۀ سی وارد صنعت فیلمسازی شد، نخست در مقام تدوینگر و خیلی زود به رتبۀ کارگردانی رسید. در جنگ جهانی دوم در نیروی هوایی خدمت کرد و ٤٥ فیلم مستند جنگی ساخت. پس از جنگ از سال ١٩٤٦ کارگردانی را دوباره آغاز کرد. او در ژانرهای مختلف فیلم ساخت: تریلر، رومانس، درام، ولی شهرت او بیشتر به خاطر ساختن فیلمهای وسترن و اکشن بود.
فقط یک کتاب درباره این کارگردان پیدا کردم که در نخستین صفحۀ آن یکی از تهیهکنندگان هالیوود نوشته است: “جان استرجس قدرنشناختهترین کارگردان در تاریخ هالیوود است.” استرجس یک بار آکیرا کوروساوا را ملاقات کرد و این اسطورۀ سینمای ژاپن به او گفت که «هفت دلاور» او را که بازسازی «هفت سامورایی» او بود خیلی دوست دارد. استرجس این سخن کوروساوا را پرافتخارترین لحظۀ زندگی حرفهای خود میدانست. فیلمهایی که پس از «فرار بزرگ» ساخت ماندگار نبودند ولی معمولآ در گیشه موفق بودند، مانند «ایستگاه یخی زبرا»، «جو کید» و آخرین فیلمی که در سال ١٩٧٦ساخت یعنی «عقاب به زمین نشست». استرجس دربارۀ خودش گفته است: “من خوششانس بودهام. مردم همیشه فیلمهای خوبم را به یاد دارند و بدها را فراموش میکنند”.