مسخره باز، فیلمی با مایههای فانتزی و سوررئال است که ظاهرا در زمان و مکان تاریخی نامشخصی اتفاق میافتد. ارجاعات سینمایی بسیاری در فیلم هست که بیانگر گرایشهای سینه فیلی سازنده آن است؛ از محیط سلمانی و شخصیت راوی (دانش) که فورا بیننده را یاد «مردی که آنجا نبود» برادران کوئن و «آملی» ژان پیر ژونه و فیلم های وس اندرسون می اندازد و ارجاعاتی که به «کازابلانکا»، «پاپیون»، «لئون»، «کیل بیل»، و «هزاردستان» می دهد.
آملی پولن، پیشخدمت خجالتی رستورانی بود که در تنهایی و با خود در چالش بود. در این فیلم نیز دانش (با بازی صابر ابر)، شاگرد سلمانی جوانی است که عشق شدیدی به بازیگری و سینما دارد و مدام با ذهنیات و تخیلات سینماییاش درگیر است. او شخصیتی درونگرا، کم حرف، زودرنج و احساساتی است که برای فرار از فضای کسالت آور و یکنواخت سلمانی به سینما و فانتزیهای خود پناه میبرد. او همانند املی، بچه یتیم و سرراهی است که گدایی او را بزرگ کرده و از کودکی تا امروز بهعنوان مسخره باز تحقیر شده است. کاظم خان (علی نصیریان)، صاحبکار بد اخلاق او در سلمانی به او میگوید که تو هرگز بازیگر خوبی نخواهی شد، چون تو زشتی.
از نوع لباس، دکور و اکسسوار صحنه تا روزنامهای که شاپور (بابک حمیدیان) میخواند میتوانیم حدس بزنیم که زمان فیلم، دوران اواسط قرن بیستم و قبل از کودتای ۲۸ مرداد است، اما فیلم در این محدوده زمانی نمیماند و وجود عناصری مثل تلویزیون و فیلمهایی که صابر ابر میبیند و مربوط به آن دوره نیستند، خصلت زمان پریشی به فیلم میدهد. فیلم با نوعی خودآگاهی پست مدرنیستی ساخته شده و روایت میشود. ارجاعات سینمایی بیشمار، شکستن زمان، پیش پا افتادگی و سادگی بیش از حد پلات، تکرار موتیفهای بصری و کلامی (از برخورد مرغان دریایی با ماهی پنکه سقفی تا ورود مکرر گداها به سلمانی و طلب کمک کردن، تا پیدا شدن مو در کنسروهای ماهی تا تراشیدن سبیل آدم ها به وسیله کاظم خان تا نوار موسیقی کازابلانکا که کاظم خان مصرانه دنبال آن است) و کارتونی بودن صحنه ها و مکانیکی بودن رفتار آدمها، از ویژگیهای پست مدرنیستی این فیلم است. اما متاسفانه فیلمساز، در تکمیل این جهان پست مدرن موفق نیست و علت آن بطور مشخص در پلات ضعیف فیلم و شیوه روایت به ظاهر پیچیده اما آشفته آن است بطوری که تماشاگر هرچه سعی کند که در ذهن خود به ایده ها و رویدادهای پراکنده و آشفته فیلم نظم و انسجام بدهد باز هم بی فایده است.
استعاره ها و تمثیل های سیاسی فیلم هم بیش از اندازه رو و تحمیلی اند مثل شستن هیستریک موی سر مشتری ها به وسیله دانش به این بهانه که موی سر آدم ها کثیف است و پاک نمی شود و نیز تاکید اغراق آمیز بر موی زنان که آشکارا مفهومی سیاسی و اجتماعی دارد.
اگر برشهای تند، نماهای اکستریم کلوزآپ صورتهای بازیگران و زاویههای غیرمتعارف دوربین نبود، مسخره باز تبدیل به یک تله تئاتر کسالت آور میشد هرچند در همین شکل فعلیاش نیز فیلم تا ۲۰ دقیقه اول برای تماشاگران جذاب است و تازگی دارد و بعد از آن به تکرار ایدهها، شوخیها، تکیه کلامها و همه جذابیتهای بصری و کلامی که فیلمساز به کار برده میافتد.
هرچه فیلم به سمت پایان می رود شلوغ تر، پر سر و صداتر و آشفته تر می شود. فیلم پر از ایده های داستانی پراکنده است که جز سردرگم کردن تماشاگر هیچ تاثیری ندارند و به سرانجامی نمی رسند؛ مثل موضوع قتل های سریالی زنهای گدا و انداختن آنها در چاه و فروش موهایشان به یک گریمور. سکانس تیراندازی نیز یکی از ناچسب ترین سکانس های فیلم است. مهمترین امتیازهای فیلم، طراحی صحنه عالی، فیلمبرداری ماهرانه و خیره کننده علی قاضی و بازی تحسین برانگیز علی نصیریان است. نصیریان بی تردید، یکی از سرمایه های ارزشمند سینمای ایران است و حضور او در هر فیلم، بسیاری از کاستی های فیلم را می پوشاند.