نگاهی به «قصیده گاو سفید»

در سال های اخیر، با مطرح شدن مسئله اعدام در جامعه ایران، سینماگران ایرانی نیز توجه خاصی به اعدام و قانون قصاص نشان داده اند. فیلم هایی مثل «جاندار»، «قسم»، «جمشیدیه»، «یلدا» و حالا «شیطان وجود ندارد» از این دست اند. در بیشتر این فیلم‌ها، فردی به جرم قتل، محکوم به اعدام شده و خانواده او یا تلاش می کنند بی‌گناهی او را اثبات کنند و یا با جلب رضایت خانواده مقتول و پرداخت دیه، فرد محکوم به اعدام را از قصاص برهانند. اما «قصیده گاو سفید» بهتاش صناعی ها، با اینکه فیلمی درباره قصاص و اعدام است اما مسئله را از زاویه تازه و متفاوتی مطرح می کند و آن بی گناهی فردی است که به اشتباه اعدام شده و تاثیری که این حکم قضایی روی زندگی خانواده او و قاضی ای که حکم اعدام او را صادر کرده می گذارد. بنابراین، فیلم، روایت خود را از جایی شروع می کند که قصاص، انجام شده و بابک، همسر مینا بر اثر شهادت دروغ شاهدان قتل و رای اشتباه قاضی پرونده، اعدام شده و حالا این میناست که تازه گرفتاری اش شروع شده و باید بتواند در جامعه ای که نسبت به زنی تنها و مستقل، بدبین و بدگمان است، گلیم خود و دختر کوچکش را به تنهایی از آب بیرون بکشد و استقلال اش را فدای هیچ مصلحتی نکند.

«قصیده گاو سفید»، علاوه بر موضوع انسانی و تکان دهنده ای که دارد، از نظر بصری نیز فیلم چشمگیر و قابل توجهی است و همین ویژگی آن را از فیلم های به اصطلاح اجتماعی سینمای ایران و فیلم هایی که پیش از این درباره قصاص و اعدام ساخته شده، متمایز می کند. فیلمساز، تنها درگیر داستان گویی و روایت قصه اش نیست بلکه با رویکردی مینی مالیستی، حواس اش به میزانسن، به قاب بندی، به نور، به صدا و زیبایی شناسی نیز هست و فضاهای عمق داری ایجاد کرده که فاصله و تنهایی آدم ها را به خوبی نشان می دهد. فیلم خیلی آرام حرکت می کند و اجازه می دهد که ما به تدریج وارد زندگی مینا شده و فشارهایی را که از سوی خانواده شوهر، صاحبخانه، سیستم اداری و قضایی جامعه و کارفرمای کارخانه بر او وارد می شود لمس کنیم. «قصیده گاو سفید»، فیلمی جذاب و پرکشش است و تعلیق نیرومندی دارد که حاصل افشای تدریجی اطلاعات و  پنهان کردن بخشی از آن از تماشاگر و بخشی دیگر از شخصیت محوری فیلم است. با ورود غریبه ای به نام اقبالی به قصه، ما نیز ابتدا، همانند مینا هیچ شناختی از هویت این مرد و انگیزه او برای نزدیک شدن به مینا و کمک به او و دخترش نداریم. اما به تدریج با تغییر زاویه دوربین و همراه شدن آن با اقبالی، هویت این مرد برای بیننده افشا می شود اما مینا همچنان از آن بی خبر است و آنقدر تحت تاثیر کاراکتر محجوب، باوقار و ملانکولیک او قرار می گیرد و الفتی بین آنها بوجود می آید که افشای هویت واقعی این مرد در پایان فیلم، او را بهت زده می کند و قادر نیست آن را به راحتی بپذیرد.

استفاده صناعی ها از نماهای بی تحرک و ثابت به ویژه در صحنه های داخلی، بر ایستایی زندگی مینا و دلمردگی محیط پیرامون او تاکید می کند. فضای خاکستری و صنعتی حومه شهر تهران با چشم انداز دودکش کارخانه ها، با تنهایی مینا ارتباط عمیقی دارد. نمای گاوی سفید که در فضای حیاط زندان با دیوارهای بلند محصور شده، به عنوان موتیفی تصویری، بر بی گناهی همسر مینا شهادت می دهد. باند صوتی فیلم (کار حسین قورچیان) نیز با دقت زیبایی شناسانه خاصی ساخته شده. رابطه محکم و آگاهانه ای بین تصویر و صدا در فیلم وجود دارد. در نماهای مربوط به آپارتمان مینا، صدای عبور هواپیماها، طنین دلهره آوری پیدا کرده است. صدای خارج از قاب، نیز تمهید سبکی و روایی مهمی است که صناعی ها در اغلب صحنه ها، آن را به کار می گیرد و با این کار تاثیر دراماتیک شدیدی ایجاد می کند. در صحنه ای از فیلم که برادرشوهر مینا به او زنگ می زند تا هویت مرد غریبه را برای او افشا کند، دوربین از مینا جدا شده و ما تاثیر حرف های برادرشوهر را روی صورت مینا نمی بینیم بلکه دوربین به سمت مرد غریبه پن می کند که سرگرم خرید آب معدنی از دکه است. بازی ها، کنترل شده و تقریبا از جنس بازی های مدل برسونی است. مریم مقدم، بدون اغراق در نمایش احساسات و غرق شدن در سانتی مانتالیسم، تنهایی، اندوه و بغض مینا را به زیبایی به نمایش می گذارد. علیرضا ثانی فر نیز در نقش قاضی ای که گرفتار عذاب وجدان است و با بحران و کشمکش درونی سهمناکی مواجه است، بازی خیره کننده و تحسین برانگیزی دارد. او قطعا از امیدهای آینده سینمای ایران است.

مهمترین اشکال فیلم به اعتقاد من، در اعتماد زودهنگام و بیش از حد مینا به مرد غریبه ای است که خود را دوست بابک (همسر مینا) معرفی می کند و به طرز غیرقابل باوری وارد حریم خصوصی او می شود. رابطه قاضی و پسرش که با او در تضاد است نیز پرداخت خوبی ندارد و همدلی تماشاگر را برنمی انگیزد. «قصیده گاو سفید»، در مجموع، فیلمی غیرقابل پیش بینی است و مدام انتظارات تماشاگر را به بازی می گیرد. پایان بندی فیلم نیز بسیار خوب و غافلگیرکننده است.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

fifteen − 12 =