به یاد فدریکو فدریکو فلینی بزرگ

فدریکو فلینی

سینما برای فلینی شبیه سیرک بود. جهان در نظر او سیرک بزرگی بود که آدم‌هایش دلقک‌های آن بودند. کودکی و نوجوانی فلینی در میان دسته‌های بازیگران سیرک و نمایشگران دوره‌گرد گذشت. آدم‌هایی که زندگی آنها بخش مهمی از فیلم‌های او را می‌سازند. در تمام فیلم‌هایش سعی کرد «من» درونی‌اش را به نمایش بگذارد و فیلم‌هایش بیانگر اوهام، تخیلات، رویاها، خواب ها، کابوس‌ها و خاطرات شخصی اویند. می‌گفت فیلم می‌سازد چون دوست دارد دروغ بگوید، دوست دارد افسانه‌های پریان را به تصویر بکشد و دربارۀ آنچه که دیده و مردمی که ملاقات کرده حرف بزند و نیز دربارۀ خودش و زندگی اش و دغدغه ها و دلبستگی هایش: « فیلم‌های من بر اساس اپیزودهای زندگی ام ساخته می شوند و آنقدر صریح و بی پرده اند که حتی ممکن است به هرزه گویی متهم شوم. گاهی حتی اعترافاتم موجب اضطراب و تشویش می شود که به احتمال زیاد ناخواسته است.»
فلینی با اینکه فرزند نئورئالیسم بود و از دل این جریان سینمایی قدرتمند و پیشروی سینمای ایتالیا برخاسته بود و به عنوان فیلمنامه نویس و دستیار کارگردان با نئورئالیست های بزرگی چون روسلینی، پیترو جرمی و آلبرتو لاتوادا کار کرده بود اما بعد از ساختن فیلم‌های نئورئالیستی اولیه اش مثل ولگردها، کلاهبرداری، روشنایی های واریته و به ویژه جاده، مسیری را در پیش گرفت که برخلاف واقع گرایی و مستندنمایی سنت های نئورئالیستی بود و جنبه های فانتزی، غنایی و شاعرانه نیرومندی داشت. به علاوه نگاه ذهنی و تقدیرگرایانه فلینی او را از نئورئالیست ها متمایز می کرد اگرچه خودش معتقد بود که همه فیلم‌هایش نئورئالیستی است: « از دیدگاه من نئورئالیسم نوعی شیوۀ نگاه به واقعیت بدون پیشداوری و بدون دخالت رسم سنتی است. ایستادن مقابل واقعیت بدون ایده های ازپیش فرض شده.»
تمام فیلم‌های فلینی، جستجوی گذشته ای از دست رفته و خاطرات و حسرت های دوران کودکی و نوجوانی اش بود و از این نظر فلینی بسیار شبیه فرانسوا تروفوست که فیلم‌هایش جنبه اتوبیوگرافیک پررنگی دارند.
از میان فیلم‌های فلینی، جاده و زندگی شیرین را بیشتر از بقیه دوست دارم. جاده، فیلمی به غایت انسانی، شاعرانه و غنایی دربارۀ تنهایی انسان معاصر است و تحولی در سینمای نئورئالیستی ایتالیا به حساب می آید هرچند منتقدان مارکسیست، آن را انحرافی از نئورئالیسم فرض کردند. اما آندره بازن به درستی در مخالفت با این منتقدان چپگرای افراطی نوشت:« درنظر من، جاده به هیچ رو در تضاد با پاییزا یا رم شهر بی دفاع قرار نمی گیرد همانطور که دزدان دوچرخه نیز در تضاد با آنها نیست. اما آشکار است که فلینی به راهی یکسر متفاوت با زاواتینی می رود. او همچون روسلینی، گونه ای نئورئالیسم شخصی را برگزیده است.»
جاده، اثری شورانگیز، سرشار از تخیل، رویا و رمز و راز و شعری حماسی و مضطرب کننده در مورد فرودستان است، فیلمی که فلینی آن را بیشتر از فیلم‌های دیگرش دوست داشت چرا که شخصی ترین اثرش بود و از میان شخصیت های فیلم‌هایش، جلسومینا، شخصیت زن جاده را بر دیگران ترجیح می داد: « حس می کنم جاده نمونه ای ترین فیلم من است. فیلمی که شرح حال من است و بزرگ ترین زحمت ها را هنگام ساختن اش متحمل شدم.»
فلینی با اینکه بیش از بیست فیلم ساخت اما هیچکدام از آنها مقام و جایگاه رفیع جاده را در تاریخ سینما به دست نیاورد. هرچند زندگی شیرین او نیز اثری بی همتا و فراموش نشدنی است؛ فیلمی تلخ و غمناک در مورد زندگی بی روح روشنفکران سرخورده ایتالیا با بازی درخشان مارچلو ماسترو.
جهان فلینی، جهان ذهنی غریب و به ظاهر پیچیده و غیرقابل فهمی است اما اگر با تفکر فلینی و منطق درونی آثار او آشنا باشیم، این جهان، بسیار ساده و قابل درک است. قطعا بدون شناخت فرهنگ های بومی و روشنفکری ایتالیا نمی توان فلینی را شناخت چرا که فیلم‌های پیوندهای عمیق و ناگسستنی با این فرهنگ ها و سنت های کشورش دارد، با نوای رقص تارانتلا، با سیرک ها و نمایش کمدی دل آرته و با تروبادورها.
فلینی، چه نئورئالیست و چه بورژوا و خیال پرداز، سینماگر منحصر بفرد و بی همتایی بود که تاریخ سینما به خود دید و همانند او تکرار نخواهد شد هرچند تاثیر عمیق او و فیلم‌هایش بر سینماگران نسل بعد از او انکارناپذیر است.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

ten + seventeen =